مندر روزهای رو به مرگ جمهوری دموکراتیک آلمان، گروهی از فعالان صلح در کلیسایی در درسدن گرد هم میآیند تا درباره کشوری که از پایین به بالا و کمتر اقتدارگراتر هستند، صحبت کنند.
مردی مختلط در یکی از ردیفهای عقب صحبت میکند. او میگوید: «شما هیچ تصوری از خشم موجود در بیرون ندارید». «اگر مردم را مادام العمر در قفس حبس کنید، در یک مقطع زمانی، کسی را پیدا میکنند که برای آن مقصر باشد. کسی که متفاوت است و شما می خواهید این دولت را لغو کنید؟ آخرین چیزی که مردم را از دیوانه شدن باز می دارد؟»
این صحنه از قسمت ابتدایی Sam: A Saxon، یک مینی سریال هفت قسمتی که برای اولین بار در روز چهارشنبه در دیزنی + پخش می شود، طراحی شده است تا توضیح دهد که چه چیزی می تواند انگیزه مرد جوان در ردیف عقب را برای انجام کاری که بعد انجام داد، داشته باشد.
ساموئل مفایر، الهامبخش واقعی شخصیتی که توسط بازیگر آلمانی مالیک بائر بازی میکرد، به پلیس پیوست و اولین افسر آفریقاییتبار در آلمان شرقی سابق شد که در آن زمان به خاطر خشونتهای نژادپرستانه بدنام بود. چهره یک کمپین پوستری برای نشان دادن جنبه ای متفاوت از جمهوری دموکراتیک آلمان سابق. او به زودی از بوروکراسی سست کارفرمایش ناامید شد، سمت خود را تغییر داد و سرانجام در فهرست تحت تعقیبترین سرقتهای مسلحانه آلمان قرار گرفت.
این سریال – اولین سریال اصلی دیزنی که در آلمان تولید شد – نمیخواهد سنتهای داستانگویی را به چالش بکشد، اما به شیوههای غیرمنتظرهای موفق میشود داستان غالباً گفتهشده «انقلاب صلحآمیز» 1989 – و همچنین بحثهای معاصر درباره رفتار مجریان قانون را به تصویر بکشد. از اقلیت های سیاه پوست
مفایر، 52 ساله، در مصاحبه ای با گاردین گفت: “GDR کور رنگ نبود.” اما فضاهای عمومی را به اندازه کافی کور رنگ کرد که بتوانم با خیال راحت در آنها حرکت کنم. هیچ کس جرأت نمی کرد در ملاء عام به من صدمه بزند زیرا می دانستند که مردانی که جاروهای آهنی داشتند اگر این کار را می کردند آنها را جارو می کردند.
او افزود: «البته، این یک خط فوق العاده خوب است، خواندن سرود برای مجریان قانون در یک دیکتاتوری». منظور من این نیست که ستایش یک دیکتاتوری را بخوانم، بلکه از این واقعیت که برای من امن بود. و من از دولت دموکراتیک ما می خواهم که ما را به همان اندازه در هر کجا که می رویم ایمن کند.
او که اکنون در بن، در دره روهر غربی زندگی می کند، گفت که در حال حاضر دو فرزندش را برای تعطیلات به ایالت شرقی که در آن بزرگ شده است نخواهد برد.
حدود 95000 کارگر مهاجر از «دولتهای برادر» سوسیالیستی مانند موزامبیک، آنگولا، کوبا و ویتنام در سال فروپاشی دیوار برلین در آلمان شرقی ثبت نام کردند، اگرچه اقامت آنها به شدت محدود بود و از اختلاط اجتماعی با جمعیت محلی جلوگیری شد. توسط رژیم
پدر مفیر که یک دانشجوی مهندسی کامرونی بود، دو ساعت قبل از تولد مفیر در ژوئیه 1970 درگذشت، در شرایطی که هنوز مشخص نیست: یک نظریه مطرح شده توسط مادرش این است که او توسط مقاماتی که سعی در اخته شیمیایی او داشتند مسموم شد.
برای “اوسیس [East Germans] با این حال، پایان رژیم قدیمی، مانند مفایر، از دست دادن چشمگیر امنیت شخصی را به همراه داشت. در کتاب خاطرات خود، من، یک ساکسون، که توسط ناشر بریتانیایی دیالوگ بوکز در بهار امسال و با همکاری لوتار کیتشتاین نمایشنامه نویس منتشر شده است، مفایر، یک «خرد فانتزی» خود را توصیف می کند، شیوع خشونت نژادپرستانه را به شکلی واضح تر توصیف می کند. ، اصطلاحات شبه آخرالزمانی.
او می نویسد: «نئوچیزی اکنون بخشی از منظر شهری عادی در طول روز نیز است. خونآشامها دیگر مقید به شب نیستند. آنها خود را از این طلسم تبرئه کرده اند. و شهروندان خوش رفتار و بی روحیه آنها را تشویق کردند.»
مجموعه ای از حملات نژادپرستانه در ایالت های شرقی قدیمی، نادیده گرفتن مشکل شرق با راست افراطی را برای کشور متحد شده سخت کرد. در سپتامبر 1991، نئونازیها به مدت پنج روز در شهر هویرسوردا در ساکسون شورش کردند، حملات آنها به یک بلوک آپارتمانی که پناهجویان را در خود جای داده بود توسط برخی از مردم محلی مورد تشویق قرار گرفت.
یک شرکت روابط عمومی آلمان غربی که در پی این حملات برای بهبود وجهه زاکسن استخدام شده بود، در مفایر کشف شد: عکسی از افسر پلیس سر تراشیده در یقه سیاه رنگ زیر عبارت “A Saxon” بر روی بیلبوردهای تبلیغاتی در اطراف درسدن و در روزنامه های سراسر چاپ شده بود. کل کشور

دوستی با وزیر کشور اصلاح طلب ساکسونی هاینز اگرت موقعیت مفایر را به عنوان پسر پوستر نیروی پلیس ساکسونی بیشتر کرد، اما او را به دشمنان جدیدی در بین همکارانش تبدیل کرد. دو سال پس از کمپین تبلیغاتی، او برای راهاندازی آژانس امنیتی خصوصی خود را ترک کرد، اما برای پرداخت هزینههای کسبوکار تلاش کرد.
در سال 1995، مفیر در یک رشته سرقت مسلحانه شرکت داشت و در فرانسه و زئیر آن زمان متواری شد، جایی که در اولین جنگ کنگو گرفتار شد و در نهایت به آلمان تحویل داده شد. او پس از گذراندن هفت سال زندان، اکنون به عنوان مددکار اجتماعی، پیمانکار امنیتی و نویسنده فعالیت می کند.
هم برخورد مکتوب و هم فیلمی داستان مفایر، سرخوردگی سریع او از پلیس را با اشاره به شبکههای سیاسی قدیمی که دست حفاظتی بر صحنه نئونازی داشتند، توضیح میدهد.
با این حال، حکم او در مورد همکاران سابقش به طرز شگفت انگیزی مثبت است. “داستان های نفرت و نژادپرستی؟” او می نویسد. “نه به سمت من.” یکی از افسران که در مورد رنگ پوست خود اظهارات توهین آمیزی می کرد، به سرعت توسط همکارانش مورد سرزنش قرار گرفت.
سریال دیزنی، که مفایر و کارگردان یورگ وینگر در سال 2006 به طور ناموفق به پخش عمومی آلمان ارائه کردند، به دو شاهکار نادر برای یک محصول آلمانی دست یافت، که داستانی را روایت می کند که عمدتاً دارای یک داستان است. آلمانی آفریقایی مجموعه ای از شخصیت های اصلی، بدون ارائه تجربیات خود به صورت تک بعدی.
در قسمت سوم، مفایر با گروهی از سیاه پوستان درگیر می شود مردان آلمان شرقی که زمان کمی برای فعالان سیاسی سیاه پوست از غرب دارند و آنها را به عنوان “سگ های کتک خورده” رد می کنند. به گفته مفایر، این تقسیمبندی هنوز در میان جوامع سیاهپوست آلمان جریان دارد.
او گفت: «در مورد پلیس، دو دیدگاه وجود دارد. من قربانی استبداد دولتی، توهین نژادی، یا حداقل یک ناآگاهی قریب الوقوع نسبت به چیزهایی هستم که نباید اتفاق بیفتد.
و سپس دیدگاه دیگری وجود دارد، که کاملاً یک اقلیت است، که می گوید اگر ما یک نیروی پلیس متنوع می خواهیم، باید قدم برداریم و آن نیروی پلیس را شکل دهیم. و این فقط در مورد پلیس صدق نمی کند، بلکه جامعه اطلاعاتی، ارتش، قوه قضاییه را نیز شامل می شود. چون از طرف خودم صحبت میکنم، من حتی یک دادستان آلمانی سیاهپوست و حتی یک قاضی سیاهپوست آلمانی را نمیشناسم.