اچآیا به نقطهای رسیدهایم که رمان باید بخواهد مانند بهترین رامکامهای هالیوود باشد؟ این سوال جالبی است که کمدی رمانتیک کورتیس سیتنفلد را متحرک می کند. سیتنفلد بیشتر به خاطر نقشهای پیچیدهاش از خانمهای اول در کتابهایی که بیشتر شبیه تراژدیها در جستجوی پشیمانی است شناخته میشود – رودهام ۲۰۲۰، همسر آمریکایی ۲۰۰۸. در اینجا، او تمام مواد تشکیل دهنده هالیوود دهه 1930 را وارد آمریکای مدرن می کند.
این کتاب در سال 2018 در نیویورک اکران میشود. سالی نویسندهای با اعتماد به نفس و شوخ در معادل تخیلی Saturday Night Live است. او با نوح روبرو می شود، یک ستاره پاپ داغ که در آن هفته به عنوان مهمان حضور دارد و از او می خواهد که به او کمک کند تا طرحی را که نوشته است اصلاح کند. او که روی کامپیوترش با هم جمع شده است، از مهربانی و متفکر بودن او متعجب می شود و متوجه می شود که در حال ایجاد یک “عشق مصرف کننده و عدم تعادل” است. او به قدری از جلسه مبارزه مشترک آنها خوشحال است که کنسرت بعد از ظهر او به راهی برای سرنا کردن او تبدیل می شود.
چه چیزی می تواند اشتباه باشد؟ اتفاقاً در این هفته خاص، سالی در حال نوشتن طرحی است درباره روشی که نویسندگان مرد خمیری پوست و کم خواب با ستاره های زن زیبای سینما بیرون می روند، اما چنین زوج هایی هرگز با تغییر جنسیت وجود ندارند. او نمی تواند باور کند که نوح واقعاً او را دوست دارد، و در مهمانی بعد از نمایش، درست زمانی که او می خواهد برای بوسیدن به سمت او تکیه دهد، او اظهاراتی ظالمانه و خودخراب کننده در مورد مدل های قرار ملاقات او می کند. تنها دو سال بعد، زمانی که هر دو در قرنطینه منزوی هستند و او خطر ارسال ایمیل به او را تهدید می کند، دوباره وصل می شوند. به درستی، او در میانه تلاش برای نوشتن فیلمنامه ای برای یک رامکام با نقش اول زن قوی و توانا است.
بهترین کاوش در مورد نبوغ رامکام کلاسیک هالیوود، کتاب فیلسوف استنلی کاول در سال 1981 به دنبال خوشبختی است – که من گمان می کنم سیتنفلد آن را خوانده است. برای کاول، همه رامکام های بزرگ کمدی ازدواج مجدد هستند تا ازدواج. در فیلمهایی مانند Bringing Up Baby یا The Lady Eve، اشتباهی تقریبا فاجعهبار وجود دارد که زوجها را از هم جدا میکند، و آنها با احتمالات جدیدی برای بخشش و آموزش متقابل دوباره کنار هم قرار میگیرند. رمان سیتنفلد دارای بسیاری از عناصری است که کاول برمی گزیند: نقش اول زن بداخلاق و نامتعارف با یک مادر غایب. یک عنصر شبانی؛ زمان و پول کافی برای شرکت در بازی جدی عاشقانه.
از نظر کاول، مرکزی برای همه اینها، «بیانگری اسرافآمیز» است که دو نفر با هم میتوانند پیدا کنند. عاشقانه به یک مکالمه بی پایان تبدیل می شود زیرا “صحبت کردن با هم بودن کاملاً و آشکار با هم بودن، شیوه ای از معاشرت، شکلی از زندگی است”. این دقیقاً همان چیزی است که سالی و نوح کشف می کنند. “آیا همه ما فقط به دنبال کسی نیستیم که در مورد همه چیز با او صحبت کنیم؟” نوح در ایمیلی از سالی می پرسد. “کسی ارزش تلاش برای گفتن داستان ها و نظرات خود را دارد و ما واقعاً می خواهیم داستان ها و نظرات او را بشنویم؟” به تدریج، سالی یاد می گیرد که این را به عنوان خواسته ای که می تواند تصدیق کرده و برآورده کند، بپذیرد.
سالی موفق به نوشتن رامکام عالی رویاهایش نمی شود – شاید به این دلیل که او خیلی مشغول زندگی کردن است. آیا سیتنفلد؟ افسوس، در پایان، نه کاملا. اینجا چیزهای زیادی برای تشویق وجود دارد. سیتنفلد به قدری نویسنده شوخ طبع است، بنابراین شوخی ها و طرح ها به اندازه ای خنده دار هستند که احساس می کنیم واقعاً در جمع خنده دارترین طرح نویس های آمریکا هستیم. این یک رمان تکان دهنده و اجباری است و من در آخر هفته ها در مورد خنده دار بودن و مهربان بودن سالی و نوح و داشتن رابطه جنسی عالی، شادترین آخر هفته ها را داشتم. تنظیمات سریال تلویزیونی برای «هدفمندی بدون هدف» پرشور که کاول در رامکام ها می یابد ایده آل است.
پس از ارتقاء خبرنامه
اما نظم و ترتیبی وجود دارد که در رمان سیتنفلد خطر کمرنگ شدن را دارد. ممکن است به اندازه کافی اشتباه نشود. هیچ فاجعه ای وجود ندارد که عاشقان را از هم دور نگه دارد، و اگرچه نوح یک الکلی بهبود یافته است، او حتی یک نقص را به رابطه وارد نمی کند، فقط “گرمی آرام” و ظرفیت بی پایانش برای بخشیدن و تسکین اضطراب های تیز سالی. همچنین ممکن است به سادگی این گونه باشد که نوع گفتگوی بی پایانی که توسط کاول تجلیل میشود مستلزم حضور بازیگران واقعی است که شما را در صحبتهای واقعی غوطهور میکنند تا به آن صدای بلندی که نیاز دارد بدهد. در فیلم هایی مانند Bringing Up Baby، مسخره های زیادی وجود دارد و نوعی انرژی اضافی نزدیک به گروتسک است. و فقط احساس گرفتار شدن در پشت سر صحبت ها وجود دارد که ادبیات نمی تواند کاملاً آن را بازآفرینی کند.
با وجود این، رمان سیتنفلد در گستردهترین حالت خود، به پروژه گستردهتر او برای کاوش در امکان نوعی ایدهآلیسم رستگاری در دنیای معیوب ما ادامه میدهد. در «همسر آمریکایی»، بانوی اول به دلیل دادن هدیه «کنجکاوی و همدردی، آگاهی از جهان به عنوان مکانی عجیب، پر جنب و جوش و متناقض»، خواندن را جشن می گیرد. در اینجا، سالی و نوح درمییابند که هر دو دلبستگی طولانیمدت به خط ثورو دارند که میگوید «انبوهی از انسانها زندگیهایی با ناامیدی آرام دارند». از نظر سالی، این به معنای شادی از دوسوگرایی و رد نشانه های مرسوم شادی است. ثورو – و پشت سر او امرسون – در خوانش کاول از کمدی های رمانتیک بزرگ نقش اساسی دارند، زیرا این زوج ها سعی می کنند «در جهت رویاهای خود قدم بردارند». انقلابی در این ایده ها برای ثورو و همچنین برای سیتنفلد وجود دارد. برای رویارویی با ناامیدی آرام، رویاپردازی و فکر کردن به اینکه میتوان رویاها را بهجای تنهایی بهعنوان یک زوج دنبال کرد – سیتنفلد عاشقانهای را فراتر از شیرینی میپذیرد تا نشان دهد صمیمیت چقدر خطرناک و دگرگونکننده است.