سخنان ناپلئون به ما برمی‌گردد، همان‌طور که بارج زندانی برای روزگار ما در | تیم آدامز

پکشتی های ریسون برای همیشه با بدترین افراط در بی عدالتی انگلیسی همراه بوده اند. در آستانه واترلو، ناپلئون عزم سربازانش را با این درخواست تشدید کرد: «سربازان، بگذارید کسانی در میان شما که اسیر انگلیسی‌ها هستند، هالک‌ها را برای شما توصیف کنند و ترسناک‌ترین مصائبی را که متحمل شده‌اند شرح دهند!»

جستجو در آرشیو نگهبان و مشاهده کننده این عبارت را دائماً به‌عنوان خلاصه‌نویسی برای وحشت‌های وحشتناک استفاده می‌کند. یک آگهی مربوط به سال 1896 از بازدیدکنندگان دعوت کرد تا بیایند و «جدیدترین و بهترین حس منچستر: هالک زندان 100 ساله» را تجربه کنند، که «مثل زمانی پر از زندانی» با «مدل های مومی درجه یک» نشان داده شده است.

این آخر هفته، در شرم ملی ما، ایده یک بارج زندان از آن آرشیوها خارج شد و به صفحات خبری بازگشت. کشتی بیبی استکهلم که در حال حاضر در فالموث بازسازی می شود، قرار است در پورتلند، در نزدیکی ویموث، برای اسکان 500 پناهجو پهلو بگیرد. آیا نسل های آینده دوباره دعوت خواهند شد تا به گذشته نگاه کنند و زندگی مردم ناامید زندانی در خارج از ساحل و دموکراسی ثروتمندی را که آنها را آنجا قرار داده است تصور کنند؟

فر آماده است

پیتزا فروشی لومباردی در شهر نیویورک
“یک خاطره مه آلود”: پیتزا فروشی لومباردی در شهر نیویورک. عکس: تد پینک/آلامی

جنگ‌های فرهنگی رنگ‌های مختلفی دارند. یکی از قهرمانان جدید من آلبرتو گراندی است، استاد تاریخ مارکسیست در دانشگاه پارما، که به طرز دلپذیری با دولت ملی گرای جورجیا ملونی بر سر سیاست میراث غذایی ایتالیا مقابله کرده است. وزیر کشاورزی ملونی – و برادر شوهر – فرانچسکو لولوبریجیدا، به شکلی مضحک پیشنهاد کرده است: یک کارگروه برای نظارت آیا رستوران های ایتالیایی در سراسر جهان از مواد اولیه و دستور العمل های ایتالیایی “اصیل” استفاده می کنند. گراندی نویسنده کتابی است، اختراع نام مبدا (اختراع نام مبدأ)، که آن ایده های خلوص آشپزی را رد می کند. در پادکست بسیار محبوب خود، او با اصرار خود مبنی بر اینکه اولین پیتزا فروشی معتبر نه در ناپل، بلکه در نیویورک در سال 1911 افتتاح شد، بیشترین خشم را برانگیخت.

خواندن در مورد آن بحث مرا به یاد دیدار خانوادگی از آن پیتزا فروشی، لومباردی در نزدیکی روستای گرینویچ انداخت. چند سال قبل خاطره مبهمی از رفتن به آنجا داشتم، و اگرچه من و همسرم و دخترانم در پایان یک روز غم انگیز اوت گشت و گذار بودیم، اما این کار آزاردهنده پدر را انجام دادم که اصرار کردم همه باید برای شام به آنجا برویم. خیلی فراتر از چیزی بود که من تبلیغ می کردم. ما به سختی در لومباردی در کنار یک توالت طبقه پایین نشسته بودیم. پیتزا – اولین پیتزا در جهان! – باید اعتراف کنم که شکننده و سرد بودند، واقعاً تکه‌ای نبودند، روی آنهایی که می‌توانستیم با پیتزا اکسپرس در خانه تهیه کنیم. که در نگاهی به گذشته، یکی دیگر از نکات گراندی را ثابت کرد: نوستالژی به ندرت همان چیزی است که بود.

ده سال دیگه

کازوئو ایشی گورو
کازوئو ایشی گورو در سال ۱۹۹۳ در فهرست «بهترین رمان‌نویسان جوان بریتانیایی» گرانتا قرار داشت. عکس: عرضه شده

از برخی جهات می توانم دهه های بزرگسالی خود را با آن اندازه گیری کنم اعطا کردن“بهترین رمان نویسان جوان بریتانیایی”. دانش مشتاقانه از جلد اول 20 نویسنده زیر 40 سال در سال 1983 – سلمان رشدی، گراهام سویفت، مارتین آمیس، رز ترمین، ایان مک ایوان، جولیان بارنز – به من کمک کرد تا در مجله آن زمان در کمبریج در سال 1988 شغلی پیدا کنم، و من آنجا بودم تا به ویرایش جلد دوم کمک کنم – آلن هولینگهرست، کازوئو ایشی گورو، هلن سیمپسون، ژانت وینترسون – یک دهه بعد.

با خواندن نسخه پنجم لیست که به تازگی منتشر شده است، چند چیز تحت تأثیر قرار گرفتم. اول، نسل کنونی نویسندگان چقدر خلع سلاح و آزاردهنده جوان است – چگونه اینقدر خیلی سریع خوب شدند؟ دوم، چگونه، پشت سر هم در کنار جلد اول بخوانید، صدای جمعی آنها در این 40 سال تغییر کرده است. کمدی کمی کمتر، کمی اضطراب بیشتر است. درونیات بسیار بیشتر، جامعه بسیار کمتر. به نظر می رسد آنها درک مشترک کمتری را بدیهی می دانند. یا شاید هر نسلی بهتر است با خودش صحبت کند.

تیم آدامز ستون نویس آبزرور است