دبلیووقتی با یک اثر هنری واقعاً پیشگامانه روبرو می شوید، گاهی اوقات یک سرگردانی خاص همان چیزی است که ابتدا تجربه می کنید. بسیاری از روزنامه نگاران از من می پرسند: “واقعیت چیست؟ تاریک صالح کارگردان سوئدی می گوید که در این فیلم چه چیزی واقعی است؟ و فکر میکنم این وسواس به این دلیل است که شیوهای که رسانهها مسلمانان را به تصویر میکشند آنقدر تخیلی است که وقتی مردم فیلمی تخیلی را میبینند که الازهر را به تصویر میکشد. [University]، احساس می کنند یک مستند دیده اند. و من سعی می کنم به آنها بگویم: “نه، این تخیلی است!”
او درباره فیلم جدیدش «توطئه قاهره» صحبت میکند، بسیار اغواکننده است، زیرا به نظر میرسد به ما اجازه ورود ممتازی به دنیایی را میدهد که تاکنون برای اکثر غربیها نامرئی بوده است: دانشگاه الازهر در پایتخت مصر، مرکز وسیعی از یادگیری و منبع الهیات اسلام سنی. اما این الازهر واقعی نیست، زیرا همه آن در ترکیه بازسازی شد، پس از اخراج صالح از مصر در سال 2015، سه روز قبل از شروع فیلمبرداری پروژه قبلی او «حادثه نیل هیلتون». آنچه واقعی است، خشم این مرد 51 ساله است که همچنان در این فیلم فشرده و گندهآمیز، علیه قدرتهای مصری که میباشند، پرتاب میکند. در حالی که دانش آموز تازه کار آدام (توفیک برهوم) در دهه 1960 وارد نبرد برای انتخاب یک امام اعظم جدید می شود، نام گل رز با جان لو کاره ملاقات می کند.
داستان کاملاً تخیلی است، اگرچه از چهره های واقعی الگوبرداری شده است، مانند صفوات الشریف، رئیس فقید امنیت دولتی مصر، که آپاراتچی (با بازی بازیگر سوئدی-لبنانی فارس فارس) که آدم را برای جاسوسی استخدام می کند. بر اساس مانورهای انتخاباتی است. پدربزرگ صالح الهام بخش کمتر بدنام بود. او نیز مانند آدم، ماهیگیری بود که در الازهر حضور داشت. کارگردان بالای زوم که روی انتهای تخت در اتاق هتل هلسینکی نشسته بود، به یاد می آورد: «او بسیار گشاده روی بود. طاس، خوش تیپ و بزی، او با عباراتی نرم، محکم و کمی گیج کننده صحبت می کند. او اظهارات زیادی کرد که احتمالاً توهین آمیز تلقی می شود. یادم هست وقتی اولین زیارت مکه را انجام داد، برگشت و گفت: اگر پیامبر زنده بود، این کار را حرام می کرد. خیلی دیوانه بود. او به من گفت: “تاریک، هرگز کاری را که احساس اشتباه می کنی، انجام نده. همیشه به آنچه احساس درستی دارد گوش دهید.»

شاید این عقل سلیم انعطاف پذیر صراحت صالح را در به تصویر کشیدن سازش سیاسی و خطاپذیری در قلب دین توضیح دهد. فیلمساز خارجی بودن (پدر کارگردان در اواخر دهه 1960 به سوئد مهاجرت کرد و در آنجا با مادر صالح آشنا شد) به او این اختیار را می دهد که پرده را از روی موسسه کنار بزند، درست همانطور که علی عباسی ساکن دانمارک اخیراً برای ایرانیان انجام داد. شهر مقدس مشهد در فیلم قاتل سریالی عنکبوت مقدس (مثل صالح در خارج از کشور در اردن فیلمبرداری کرد). اما صالح متقاعد شده است که گرسنگی برای این نوع بررسی وجود دارد. «فکر نمیکنم مسلمانان به فیلمهایی عادت کنند که در آن بحثهای مذهبی جدی گرفته میشود. بنابراین یکی از باارزشترین چیزها این است که افراد مذهبی زیادی وجود داشته باشند – آنها همیشه بعداً مطرح میشوند، در ملاء عام سؤال نمیپرسند – که میخواهند درباره فیلم بحث کنند.»
آیا خودش مؤمن است؟ “من تمرین نمی کنم. اما من برای مدت طولانی انجام دادم. نمیکنم، این نیست که من…» او دارد میپیچد. من… اینطور نیست که ندارم [faith] … من رابطه قوی با اسلام دارم. اما من همچنین در مرحله ای از زندگی خود هستم که در درجه اول به عنوان یک هنرمند، به عنوان یک فیلمساز شناخته می شوم. من چندان به هویت خود علاقه ای ندارم – من در این راه قدیمی هستم. من می دانم که برای من داشتن یک پیشینه مصری و مسلمان برای من مهم است که بتوانم این فیلم را بدون اینکه از من سوال شود انجام دهم. اما وقتی فیلم میسازم، این کار را به دلیل کاملاً برعکس این کار انجام میدهم: اینکه برای دو ساعت شخص دیگری باشم.»
در دوران نوجوانی به مصر بازگشت، او در مواجهه با فساد سیستمی که در «حادثه نیل هیلتون» و هم در توطئه قاهره دیده میشود، تحت تأثیر نوعی عملگرایی خیابانی قرار گرفت. بسیار متفاوت از افسانه های قبل از خواب در مورد کشوری که پدرش به او گفته بود. «مردم راه هایی برای زنده ماندن، زندگی خوب پیدا می کنند. و یک راه مذاکره با چیزهایی مانند قوانین و مذهب است. آنها نسخه های خود را از چیزها ایجاد می کنند. به عنوان مثال، فساد در مصر یک کلمه منفی نیست. خصوصی یعنی مثل یک لطف، چیز مثبتی است. بنابراین اگر من یک خصوصی در فرودگاه، ما در صف نمی ایستیم.»
پس از ارتقاء خبرنامه
به نظر می رسد که این مصلحت از بین رفته است و به نوعی خوداتکایی در صالح تبدیل شده است که او را به عنوان یک هنرمند گرافیتی پیشرو در حومه غربی استکهلم – و به بعد – در جای خود قرار داد. گرافیتی به من یک چیز یاد داد و آن این بود که برای انجام کارها اجازه نخواهم. بنابراین اگر دیواری را ببینم، می گویم: آیا عالی نیست اگر یک آفتاب پرست آبی بزرگ آنجا وجود داشته باشد؟ و سپس، به طور جادویی در یک هفته یا بیشتر، وجود دارد. و من با یک فیلم کمی همین احساس را دارم. آیا باید درباره الازهر فیلم بسازید؟ یا در مورد فساد پلیس در مصر؟ من نخواهم پرسید. من فقط آن را انجام خواهم داد.»