دبلیووقتی برای اولین بار این خبر را دیدم که Caffè Nero مجموعه جدیدی از جوایز نویسندگی را ایجاد می کند، هیجان زده شدم. از آنجایی که جوایز کتاب کاستا در سال گذشته به طور نابهنگام به پایان رسید، بدیهی است که شکافی وجود دارد که باید پر شود، مکانیزمی برای تجلیل از عناوینی که پتانسیل رسیدن به مخاطبان بیشتر از حد انتظار را دارند. به عنوان داور در نسخه نهایی Costas، خودخواهانه من نیز خوشحال شدم: تجربه خواندن در ژانرهایی که همیشه به آنها نگاه نمیکردم برای من بسیار مغذی بود.
افسوس، هیجان به سرعت از بین رفت وقتی مشخص شد که یک دسته از جوایز کاستا به جایزه نرو منتقل نشده است. در حالی که جوایزی برای کتابهای کودک، داستانهای ابتدایی، داستانی و غیرداستانی وجود خواهد داشت، شعر نتوانسته است برش داده شود.
ما شاعران چه گناهی کرده ایم؟ آیا این ترس بود که سستیناها مردم را از لاته خود کنار بگذارند؟ این باور که، چون شعرها در حال حاضر سراسر تبلیغات هستند، نیازی به تجلیل ندارند؟ یکی از سخنگویان کافه نرو گفت: “اینها مجموعه ای کاملاً جدید از جوایز هستند.” «دستههای انتخابی منعکسکننده ژانرهای اصلی هستند که خوانندگان به احتمال زیاد هنگام بازدید از کتابفروشی یا خردهفروشی آنلاین، پیدا میکنند/میبینند.» به گفته مریل هالز، مدیر عامل انجمن کتابفروشان، تمرکز جوایز جدید بر روی “کتاب های تجاری با جذابیت گسترده” خواهد بود.
برای شناسایی این ایده که شعر نمی فروشد، نیازی به کدشکن پارک بلچلی نیست. اما این یک ایده خسته کننده است: مدتی است که فروش کتاب شعر در بریتانیا روند صعودی داشته است. آیا اعداد با ژانرهای بزرگتر قابل مقایسه هستند؟ بدون شک نه. اما اگر بپذیریم که میانگین فروش یک عنوان داستانی ادبی 250 نسخه است (البته بحث برانگیز)، به سختی می توان فهمید که چرا شعر باید از جوایز حذف شود و این ابزار برای دستیابی به خوانندگان بالقوه بیشتر را از دست بدهد.

در واقع، ممکن است فکر کرده باشید این تصور که شعر نمیتواند «کتابهای تجاری با جذابیت وسیع» تولید کند – چه رسد به برجستگی فرهنگی – به دلیل موفقیت وحشیانه شاعری مانند روپی کاور، یک میلیوننسخه نیویورک تایمز، از بین رفته است. کتاب پرفروش. و تا حدودی گیج کننده است که بگوییم هنرمندی مانند وارسان شایر که با بیانسه همکاری کرده است ممکن است برای مخاطبان وسیعی جذابیت نداشته باشد.
شکست در اینجا یکی از تخیل است – این باور که از آنجا که شعر معاصر در حال حاضر به نظر می رسد یک علاقه خاص است، باید همیشه چنین باشد. یا اینکه بیشتر آنچه نوشته میشود بیش از حد روشنفکرانه است به بهای احساسی بودن. این که فضیلت قافیه، فرم و دیگر ویژگی هایی که گوش را خوشایند می کند، فراموش کرده است. این که ابرویی است، حرام است. این که بیشتر تمرینکنندگان آن عمداً مبهم هستند و با دوری از آنها و نگرانیهایشان، بازیکنان را از خود دور میکنند. این که در نقطهای نامشخص در گذشته به شیوهای غیرقابل تعریف «بهتر» – و بنابراین قابل فروشتر بود.
سخت است که یک تمشک بزرگ به همه اینها دم نزنیم. زمان زیادی طول نمی کشد تا شاعران و مجموعه هایی را کشف کنیم که به همه آن ایرادها و بیشتر پاسخ دهند و در عین حال مصمم به زمان حال باشند. اجازه دهید شما را به سمت هالی هاپکینز، هلن مورت و کایو چینگونی هدایت کنم، که همگی در حال نوشتن شعرهایی هستند که از نظر موضوع جذاب، در هنر، فرم و صدا دقیق و در عین حال درخشان هستند.
پس از ارتقاء خبرنامه
برگزارکنندگان فضایی را برای خود باقی گذاشته اند و خاطرنشان کردند که “ممکن است در آینده دسته های بیشتری اضافه شوند”. امیدوارم با این واقعیت ساده که برخی از مهیجترین و هیجانانگیزترین نوشتهها در قفسههای شعر یافت میشوند، نظر آنها تغییر کند. این درخواست برخورد خاصی نیست، بلکه کمی ایمان به این است که اگر کتابهای شعر را بدون دستنویسی یا احساس گناه پیش روی خوانندگان قرار دهید، به افرادی راه خواهند یافت که آنها را مانند هر ژانر دیگری دوست خواهند داشت و میپرستند.
شرم آور است که جایزه ای که می خواهد نوشتن عالی را برای افراد بیشتری به ارمغان بیاورد، نتواند این حقیقت را در ته فنجان قهوه اش ببیند.