از مقاله شما بسیار سپاسگزارم (“در نهایت، اجماع در مورد حفاظت از فضاهای فقط زنان در حال ظهور است”، نظر دهید). بهعنوان یک فمینیست چپگرا، پزشک و کارآموز رواندرمانگر، از دیدن مقالهای که در نهایت به نظر میرسید تفاوتی بین جنسیت بیولوژیکی و هویت جنسیتی وجود دارد، از خوشحالی و آسودگی گریستم، و گاهی اوقات این تفاوت اهمیت دارد.
این موضوع برای آسیب پذیرترین زنانی که به احتمال زیاد مشروط به صحبت نکردن هستند، بسیار مهم است، از جمله زنان زندانی در زندان، جایی که درصد زیادی از خشونت مردانه و تجاوزات جنسی را دریافت کرده اند. من در پاسخ به برخی از تلاقی جنسیت و هویت جنسی در زبان و آمار بسیار ناراحت شده ام. من احساس میکنم این نه به زنان یا مردان بیولوژیک خدمت میکند، نه زنان ترنس یا مردان ترنس.
من به شدت خواهان محافظت از زنان بیولوژیک، زنان ترنس و مردان ترنس در برابر خشونت، سوء استفاده و تبعیض مردانه هستم. ما نباید منتظر بمانیم تا گردن زنان در زمینهای ورزشی شکسته شود یا زنان بیشتری توسط مردان در زندانهای فقط زنان مورد تجاوز جنسی قرار گیرند تا اینکه به عنوان جامعه از خواب بیدار شویم، از عقل سلیم خود استفاده کنیم و به علم گوش دهیم.
دوشکلی جنسی یک واقعیت بیولوژیکی وجود انسان است. این مانع از این نمیشود که هیچکس را هر طور که دوست دارد شناسایی یا ابراز کند و باید از تنوع قدردانی کرد، اما گاهی اوقات جنسیت مهم است. حقوق محافظت شده جنسی به دلایل مهمی مبارزه شد و به آنها اعطا شد و ما نمی توانیم شاهد پاک شدن آنها باشیم.
کیت نیومن
برایتون
به عنوان یک فرد ترنس، وانمود نمی کنم که مقاله سونیا سودا من را عمیقاً زخمی نکرده است. ادعای «اجماع نوظهور» پیرامون اصلاح قانون به رسمیت شناختن جنسیت، ساختن یک جامعه عمومی و ترسیم یک خط است – افراد درست اندیش در یک طرف، ایدئولوگ های جنسیتی در طرف دیگر.
فقط تعداد کمی از افراد ترنس زحمت درخواست گواهی تشخیص جنسیت را میدهند. این روند ناامیدکننده، غیرانسانی، بوروکراتیک است، اما، حتی اگر اینطور نباشد، GRC هیچ تاثیری بر زندگی روزمره شما ندارد، از کدام توالت استفاده میکنید و دیگران چگونه شما را درک میکنند. زنان ترنس سالهاست که از فضاهای زنانه، بهویژه توالتهای عمومی، با یا بدون GRC استفاده میکنند، اما معمولاً بدون آن. GRC اجازه می دهد تا گواهی فوت و ازدواج به درستی ثبت شود. همین. وضعیت من به عنوان یک زن ترنس از نظر قانونی تحت قانون برابری و بدون GRC محافظت می شود.
دولت در چند ماه گذشته دستورالعملی را صادر کرده است که به پناهگاه های زنان و موسسات خیریه مشابه توصیه می کند که در صورت وجود دلایل منطقی برای انجام این کار به نفع دیگران، ممکن است زنان ترنس را حذف کنند. با توجه به گزینه های کمی برای زنان ترنس که از خشونت خانگی فرار می کنند، این وضعیت بدی است. سودا پیشنهاد می کند که اصلاحات GRA تنها چیزی است که بین ما و جهانی قرار دارد که در آن زنان ترنس می توانند از هر حمامی که می خواهند استفاده کنند. آن جهان در حال حاضر اینجاست، و برای چندین دهه بوده است.
در نهایت، من فکر میکنم این ادعا که «یک زن با GRC که باردار میشود، تحت پوشش قانون برابری در برابر تبعیض بارداری و بارداری قرار نمیگیرد» ساختگی است. مردان ترنس روشن کرده اند که راه حل دلسوزانه اصلاح قانون برابری برای گسترش چنین حمایت هایی به جای حذف موارد موجود است.
ال جانسون
نورویچ
تحریف حقیقت
ویل هاتون به درستی در مورد تأثیر مخربی که «انکار حقیقت» بر دموکراسی خواهد داشت هشدار می دهد («فرهنگ انکار حقیقت دموکراسی ایالات متحده را از بین می برد و بریتانیا به سرعت از آن پیروی می کند»، نظر). امیدوارم او موافق باشد که «استراتژی حمله» حزب کارگر نشان میدهد که این امر در مورد تحریف حقیقت وحشتناک نیز صدق میکند.
ریچارد دی فرند
لندن NW5
همه چیز برای کلیساها تاریک نیست
مقاله پیتر استنفورد در مورد پشیمانی از نابودی ساختمانهای کلیساهای روستایی آموزنده بود، اما یادداشت نسبتاً غم انگیزی داشت (“آیا سرنوشت غم انگیز کلیساهای متروکه روستایی مهر و موم شده است – یا می توانیم آن را تغییر دهیم؟”، تمرکز). اگر جوامع با انرژی و نوآورانه به مبارزات انتخاباتی بپردازند، می توان کارهای زیادی برای حفظ کلیساهای خود انجام داد.
تراست کلیساهای تاریخی رامنی مارش مثال خوبی از چگونگی انجام این کار است. برای بیش از 40 سال، این تراست بودجه ای را برای نگهداری 12 کلیسای قرون وسطایی در سراسر منطقه مردابی بزرگ کنت، با حمایت از هنر، سرگرمی، سیاست و روزنامه نگاری فراهم کرده است.
اکنون منابع قابل توجهی دارد که به سمت این کلیساهای زیبا و تاریخی در روستاها و دهکده های کم جمعیت آنها هدایت می شود. آنچه در مورد رامنی مارش انجام شده است را می توان در جاهای دیگر تکرار کرد.
شان لیوی
شربورن، دورست
SNP جایی است که من می خواهم باشم
اندرو راونزلی پیشنهاد می کند که حزب کارگر باید از فرصتی که به دلیل مشکلات در SNP ارائه می شود استفاده کند (“از آنجایی که SNP کنترل آهنین خود را بر اسکاتلند از دست می دهد، حزب کارگر باید از این فرصت طلایی استفاده کند”، نظر). شاید حق با او باشد، اما حزب کارگر در گذشته با اسکاتلند بد رفتار کرده است و مردم خاطرات طولانی دارند. دوم، حزب کارگر دیگر یک حزب چپ از مرکز نیست. موضع آن در مورد اکثر مسائل با محافظهکاران هماهنگ است و به جایی نزدیک نیست که من میخواهم باشم.
SNP سیاست ها و استراتژی هایی را به رای دهندگان اسکاتلندی پیشنهاد کرده است که مترقی و مبتنی بر رفاه ملت است. باید بدترین چیزی را که وست مینستر به سر ما انداخته کاهش می داد.
دونالد مک کی
کراسفورد، فایف
مثل سال 1950 بخورید
این خبر مبنی بر اینکه رژیم های کم کربوهیدرات می تواند درمانی برای چاقی و دیابت باشد در دهه 1950 چندان تعجب آور به نظر نمی رسید (“چاقی، دیابت… آیا این پزشک عمومی درمان بدون دارو را پیدا کرده است؟”، اخبار). کتاب درسی کلاسیک تغذیه و رژیم غذایی انسان (1959) اظهار داشت: “دریافت غذاهای غنی از کربوهیدرات باید به شدت کاهش یابد زیرا زیاده روی در چنین غذاها شایع ترین علت چاقی است.” این توصیه عقل سلیم در آن زمان بود.
اما از آن زمان، ما در کاهش مصرف چربی های حیوانی و جایگزینی آنها با مارگارین های ساخته شده وسواس داشتیم تا زمانی که مشخص شد چربی های ترانس موجود در آنها برای خوردن بسیار خطرناک است. ما شکر را با ترک خورده ایم زیرا در نیمه دوم قرن بیستم مطمئن بودیم که بی ضرر است. اگر به دیدگاه های قبلی در مورد رژیم غذایی پایبند بودیم، می توانستیم از این همه گیری بیماری مزمن جلوگیری کنیم.
مگی واتسون
لندن E9
بابت چیزی متشکرم، نایجل
بنابراین یکی از دلایلی که نایجل لاوسون به فرانسه بازنشسته شد، «شیوه قدیمی زندگی» در آنجا بود («کارگر هنوز درگیر رژیم مالیاتی پایینی است که دوست من نایجل لاوسون از آن حمایت میکرد»، نظر). من هنوز میتوانم شیوه زندگی قدیمی در این کشور را به یاد بیاورم: رودخانهای که هیئت آب تنها فاضلاب در آن نمیریزد، زمانی که مرد هیئت گاز بازدید میکرد، شهری با ساختمان بزرگ اداره پست. البته به لطف برنامه خصوصی سازی و مقررات زدایی نایجل، همه چیز از بین رفت.
ایور مورگان
لینکلن