اگر یک چیز وجود داشته باشد که فیلمنامه نویسان هالیوود می دانند چگونه ارائه دهند، آن یک تک خطی سریع است.
در یکی از پلاکاردهایی که این هفته در خارج از استودیوهای فیلم در لس آنجلس رژه رفت، در حالی که هزاران نویسنده سینما و تلویزیون دست به اعتصاب زدند، نوشته شده بود: «به نویسندگانتان پول بدهید وگرنه جانشینی را خراب می کنیم». دیگری گفت: «مدادها پایین، انگشتان وسط بالا». با این حال، نزدیکتر به استخوان، پلاکاردی بود که روی آن نوشته شده بود: «این را نوشت: ChatGPT». برای پیچیدگی داستان این است که این اعتصاب فقط به خاطر پول نیست. انجمن نویسندگان آمریکا همچنین میخواهد برخی از قوانین اساسی را وضع کند که استودیوها را از استفاده از هوش مصنوعی برای تولید فیلمنامهها بهگونهای که انسانها را از فرآیند خلاقیت خود محروم میکند، بازدارد.
این اتحادیه بهطور قابلتوجهی به دلیل پیشرفت سریع ChatGPT-4، ربات چت که قادر به ایجاد نتایج متقاعدکننده غیرقابل تصوری از هر ژانر نوشتاری، از اشعار رپ گرفته تا جین آستن است، ترسیده است. چیزی که تولید میکند، به جای هنر، خمیر توخالی است، که بیشرمانه به قرنها تلاش بشری میپردازد (با اسکن نمونههایی از نوشتههای موجود میآموزد). اما چقدر پیش از این که بتواند یک کمدی تلویزیونی متوسط اما قابل قبول، یا چندمین فیلم در مجموعه Fast & Furious تولید کند؟ از این گذشته، استودیوها قبلاً از الگوریتمهایی برای تجزیه و تحلیل دادههای باکس آفیس استفاده میکنند و پیشبینی میکنند که ترکیبی از بازیگران یا خط داستانی ظاهراً روی صندلیهای سینما بدخواه میشوند. قدم منطقی بعدی این است که نرمافزار را وادار کنیم فرمول برندهاش را در یک فیلمنامه بنویسد، شاید انسانی را استخدام کند تا آخرین بار به آن بپردازد.
اگر این یکی از اولین حملات مرتبط با هوش مصنوعی باشد، آخرین حمله نخواهد بود و در آینده ممکن است بسیار خشمگین تر شوند. بر اساس تحقیقات جدید برای جیمی جابز، پادکستی در مورد آینده کاری که توسط مشاور شماره 10 سابق جیمی مک لافلین و 63 راه اندازی شده است، تقریبا نیمی از بریتانیایی ها فکر می کنند که یک ماشین احتمالاً ظرف یک دهه می تواند کار آنها را بهتر از آنها انجام دهد. ٪ احساس کردند که دولت باید به نحوی در این روند دخالت کند. مکلافلین مشاغل مالی، رسانهها، تبلیغات و آموزش را بهویژه در برابر اختلال آسیبپذیر میداند، اگرچه این فناوری چنان سریع در حال پیشرفت است که پیشبینی اثرات آن دشوار است. این هفته IBM با اعلام برنامههایی برای متوقف کردن استخدام در پستهای پشتیبان مانند HR، به این دلیل که بسیاری از این مشاغل ممکن است به زودی خودکار شوند، لرزید.
اما همانطور که یک گزارش جداگانه از اندیشکده راست میانه Onward این هفته هشدار داد، آنچه این موج اتوماسیون را از موج های قبلی در تاریخ بشر متمایز می کند، توانایی آن در انجام وظایف خلاقانه و شناختی، از نوشتن تا عکاسی و طراحی گرافیک است. روزی روزگاری، انسانها را میتوان متقاعد کرد که واداشتن ماشینها به انجام کارهای سخت، آنها را برای انجام کارهای جالبتر آزاد میکند. و برای افراد خوش شانس، گاهی اوقات، این درست بود. اما هوش مصنوعی اکنون برای مشاغل رویایی آمده است: کارهایی با دستمزد خوب و جذب کننده انجام شده توسط افرادی که عاشق کاری هستند که انجام می دهند و به راحتی آنها را رها نمی کنند. نه فقط به خاطر توانایی ما در پرداخت اجاره، بلکه برای چیزهایی که ما را خوشحال می کند.
انوارد پیشنهاد میکند جهانی را تصور کنید که در آن میتوان هر سال تعداد نامحدودی از فیلمهای تام کروز یا آهنگهای تیلور سویفت را بدون زحمت تولید کرد. (هوش مصنوعی در حال حاضر می تواند صداها را با دقت بسیار متقاعدکننده ای کپی کند، برای کلاهبردارانی که اکنون از آن در کلاهبرداری های پیچیده استفاده می کنند، مفید است، و می تواند به راحتی در کاتالوگ پشتی یک هنرمند آموزش ببیند تا آهنگ هایی تولید کند که به طور قابل تشخیص “آنها” به نظر می رسند). خبر خوب برای تیلور سویفت، شاید، اما آیا استعدادهای جدید هرگز استراحت خواهند کرد؟
و بحث به همین جا ختم نمی شود. اگر استودیوهای فیلمسازی از هوش مصنوعی برای خلق داستانها استفاده میکنند، چرا ناشران نمیتوانند از آن برای غربال کردن نسخههای خطی و حتی پیشنویس آنها، به ویژه در انتهای بازار کتاب، استفاده کنند؟ درست است، آنها نویسندگان جدید پیشگامی را که ممکن است تخیل یک ویراستار انسانی را جذب کرده باشند، از دست می دهند. اما ممکن است تعداد کمتری از فلاپ های گران قیمت نیز وجود داشته باشند که به ناچار با ریسک های خلاقانه همراه هستند.
نتیجه خالص میتواند یک صنعت پرسودتر باشد – حداقل برای تعداد محدودی از انسانهای باقیمانده در آن – اما یک فرهنگ به طرز وحشتناکی کهنه، ملایم و همگن مبتنی بر بازخوانی بیپایان موفقیتهای سال گذشته در بازار انبوه به جای کشف چیزهای جدید، بهعلاوه از نظر اجتماعی. چشم انداز انفجاری نسلی که قبلاً نردبان پشت سر خود را بالا می برد. این کارگران مسنتر هستند که اغلب برای انطباق با تغییرات سریع فنآوری تلاش میکنند، اما این انقلاب میتواند برای جوانان نیز سخت باشد، اگر اولین تلفات نقشهای سطح ابتداییای باشند که زمانی در آن استراحت میکردند.
خیلی آخرالزمانی؟ شاید. هوش مصنوعی مطمئناً مشاغل جدید زیادی ایجاد خواهد کرد، حتی صنایع کاملاً جدید، و قرار نیست همه چیزهایی را که ما میدانیم، از بین ببرد. مشاغلی که نیاز به همدلی، هوش هیجانی یا روابط اعتماد دارند – مانند پرستاری، تدریس در کلاس یا مراقبت از سالمندان – ممکن است بیش از سایرین در برابر هوش مصنوعی ثابت شوند، هرچند شاید تنها در صورتی که مایل باشیم در آینده برای خدمات عمومی انسانی مناسب هزینه بیشتری بپردازیم. به جای جایگزینی آنها با ربات های چت. (در صحبت از تأمین مالی خدمات عمومی، Onward پیشنهاد می کند که خزانه داری باید از مالیات بر نیروی کار به سمت مالیات بر سرمایه حرکت کند، که ممکن است مانند یک پیروزی برای چپ به نظر برسد اگر این نگرانی ناشی از این باشد که در آینده ممکن است نیروی کار زیادی برای مالیات وجود نداشته باشد. .)
اغلب اوقات، هشدارهایی مانند این با یک شانه بالا انداختن سرنوشتساز مورد استقبال قرار میگیرد، گویی که بشریت هیچ کاری نمیتواند در مورد اختراع خودمان انجام دهد. اکنون بحث سیاسی فعالی در مورد مقررات وجود دارد – اینکه آیا صنعت فناوری باید در آینده اجازه ایجاد هوش خداگونه ای را داشته باشد که آن را درک یا کنترل نمی کند – اما بسیار کمتر در مورد روش هایی که هوش مصنوعی موجود در حال حاضر شغل و زندگی را مختل می کند. با این حال، انتخاب های اخلاقی بزرگی در اینجا وجود دارد و نمی توان آنها را به بازار یا وجدان مدیران عامل واگذار کرد.
سالها پیش، من در یک نشست حاشیهای کنفرانس حزب محافظهکار در مورد صنعت فناوری شرکت کردم، که به دلیل سؤال بیپاسخی که توسط مرد میانسالی در میان حضار مطرح شد، در ذهن من مانده است. او یک شرکت متوسط را اداره میکرد و فکر میکرد که در آینده نزدیک ممکن است بتواند صدها نفر از کارکنان خود را با یک فرآیند فناوری نوظهور جایگزین کند. چیزی که او میپرسید این بود که آیا از نظر اخلاقی باید؟ به طور غریزی ایده اخراج کارگران وفادار او را آزار میداد، اما اگر رقبای او همه هزینههای خود را با استفاده از این فناوری کاهش میدادند و او این کار را نمیکرد، ممکن بود از کار بیفتد و مشاغل به هر حال از بین برود. هیچ کس در پانل پاسخ خوبی برای ارائه به او نداشت، اما سوال او امروز حتی فوری تر به نظر می رسد.
در حال حاضر، نویسندگانی هستند که در خیابان پلاکارد تکان می دهند. اما همانطور که یکی از آن پلاکاردها اشاره کرد، گام منطقی بعدی پس از حذف آنها، خودکار کردن مشاغل مدیران استودیو نیز است. آیا کارفرمایان واقعاً میخواهند در دنیایی که ممکن است بسازند زندگی کنند؟