آاولاً، لباسهای من میمانند. “اگر ترجیح می دهید می توانم شما را برهنه تصور کنم؟” آلی وایلد، تصویرگر و گرافیست می گوید. من اولین نفری هستم که به غرفه وایلد در نمایشگاه هنرمندان مستقل سیدنی، The Other Art Fair، میروم، جایی که مردم میتوانند برای یک پرتره برهنه در خانه ژست بگیرند، با این گزینه که لباس بپوشند و اجازه دهند وایلد آنها را (با ذهنش) درآورد.
من می گویم: “نه، من می خواهم برهنه را انجام دهم.” اما آیا می توانم این کار را ابتدا با لباس انجام دهم؟
من در حال معطل ماندن برای بررسی ویبر هستم. مدلسازی زندگی جنسی نیست، اما چارچوب رضایت مشابهی اعمال میشود و من در دو چیز واضح هستم، بهویژه این که در جوانی نبودم. اولین مورد این است که “بله جهنمی” می تواند با یک سکه به “نه جهنمی” تبدیل شود و نیازی به توضیح ندارد (حتی برای خودتان). دوم: به دل خود اعتماد کنید.
پاسهای وحشی با رنگهای در حال پرواز، اما صفحههای حریم خصوصی دارای شکافهایی هستند و دهانهای دو متری به سمت جلو وجود دارد تا اطمینان حاصل شود که غرفه او برای بازدیدکنندگان قابل مشاهده است. اتاق مملو از چیزهای جذاب هنری است: تمام هدف نمایشگاه داشتن یک منقار چسبنده کامل است. برای انجام پرتره باید از تضمین حریم خصوصی چشم پوشی کنم.
برای تنظیم صفحه نمایش، پشت کاناپه ژست میچرخد. تهدید به سرنگونی می کند. ما می خندیم و آن را ثابت می کنیم. فکر بعدی: اگر وقتی من برهنه هستم سرنگون شود چه؟ در کف های بتنی جلا داده شده، صدای تلق فاجعه آمیزی ایجاد می کند. آیا من بهترین خودم باشم و فریاد بزنم “همانطور که تو بودی!” به تماشاگران، شاید با یک دور تشویق؟ یا فریاد بزنم و از دستانم برای پوشاندن چه گوشتی استفاده کنم، مانند دایان کیتون در فیلم Something’s Gotta Give وقتی جک نیکلسون به صورت کامل جلو می رود؟ این حدس هر کسی است.
“چطور باید بنشینم؟” از وایلد از مبل می پرسم (هنوز با لباس). سرش را کج می کند. “شاید بیشتر به طرفین برویم، چیزی مخالف؟” یادم نمی آید آخرین باری که کسی با استفاده از کلمه ای که متوجه نشدم از من خواست با بدنم کاری انجام دهم.
وقتی زمان لباس پوشیدن فرا می رسد، غرغر می کنم. واقعا چیزهای پیش پا افتاده من نمی دانم که چرا نمی توانم STFU را انجام دهم، اما بعداً متوجه می شوم که بی صدا لباس درآوردن مانند خم شدن به یک استریپ تیزی است. چت های وحشی برگشت. او اهل سانفرانسیسکو است (جایی که برهنگی عمومی تا سال 2012 قانونی بود) و “با این ایده که برهنگی شرم آور است بزرگ نشده بود”.
من در سانفرانسیسکو بزرگ نشدهام و وقتی به سمت کاناپه قدم میگذارم، طرح کلی پاهایم را پشت سر میگذارم. اعصابم با یادآوری مصاحبه با نویسنده لنا دانهام، که در سریال دختران بسیار برهنه بود، خرد شده است. دانهام می ترسید که مردم چیزهای وحشتناکی در مورد او بگویند، و سپس این کار را کردند. همش و بدتر. اما دنیا به پایان نرسید. چیزی حتی سقوط نکرد اتفاق بدی افتاد و آنقدرها هم بد نبود.
همانطور که می نشینم، وایلد می گوید “زیبا”. نه به شیوهای ناخوشایند «تو زیبا هستی»، بلکه چگونه مردم وقتی برنامهای بهتازگی به پایان رسیده است، «دوستداشتنی» میگویند. این به من آرامش می دهد زیرا نگران بودم ناامید شوم. من خیلی شل یا بی شکل بودم یا با استعداد کافی ژست نمی گرفتم. اما آنچه من دارم، آنچه هستم، و آنچه که در حالت ضعیف خود در زیر این نورهای صراحتاً کاملاً بی رحمانه ارائه می کنم، به خوبی انجام خواهد شد. نقاشی تقریباً نیمه تمام است!
پس از ارتقاء خبرنامه

پرترههای وایلد با سرعت و به سبکی پررنگ و گرافیکی طراحی شدهاند. هنگامی که ناگهان سایه ای تاریک و بزرگ در لبه صفحه ظاهر می شود، او به سرعت می چرخد و دستش را بالا می گیرد. “ببخشید، نه، ببخشید، می توانید صبر کنید؟” قدردانی من برای توانایی او در انجام چند کار به طور نامتناسبی قوی است. او می تواند من را بکشد و محافظت از من. لعنتی، این یک سندرم استکهلم با شروع سریع است. چند وقت است که برهنه اینجا نشسته ام؟
چشمان وایلد بارها و بارها به سمت بدن من و به کاغذش می چرخد. من از این احساس وحشتناکی که در من ایجاد می کند تقریباً گیج می شوم زیرا وقتی به بدنم نگاه می کنم احساس وحشتناکی دارم. ویژگی اینکه چگونه من در اینجا عینیت پیدا می کنم بسیار جدید است. او چیزی را که من می بینم نمی بیند و چشم بیننده مهربان است. شکوفا شدن نهایی و او جوانه می زند و لبخند رضایت بخش.
لباس های من با سرعت فوق العاده برگشته است. غرفه ای در آن نزدیکی در حال انجام خالکوبی است و من تقریباً ثبت نام می کنم، به وضوح در یکی از آن ارتفاعات عجیب و غریب که دوستان به شما هشدار می دهند “برای مدتی هیچ تصمیمی نگیرید”.
من پلتفرمی ندارم که به اندازه کافی وحشتناک باشد که بتوانم خود را از قضاوت دیگران رها کنم، همانطور که دانهام انجام داد. در مورد مثبت بودن بدن و خود دوستی رادیکال، من از تلاش دیگران حمایت میکنم، اما هرگز نفهمیدم که چگونه میتوانم به آنجا برسم. چنین تجربیاتی به من فرصت می دهد، زیرا تنها راه رسیدن به بدن از طریق بدن است. و مقداری غریزه فوتوتروپیک در من آن را می داند و ما را به سمت نور می کشاند.