هفته هضم شده: اگر تاپرور نابود شود، مطمئناً همه ما محکوم به فنا هستیم | لوسی منگان

دوشنبه

خب پس همینه آخرین سوارکار آخرالزمان اینجاست، سوار بر یک اسب پلاستیکی محکم با زینی خمیده مات که سوار شدن آن کابوس بود، اما حالا قرار است آن اسب را برای هفته ها تازه نگه دارد.

این استعاره شکنجه‌شده راهی است که من می‌توانم این خبر وحشتناک را به شما برسانم که تاپرور در آستانه سقوط است. روی (T) بالایی آن است. اگر نتواند یک تزریق اضطراری پول نقد پیدا کند، راه حل ذخیره سازی محلول های ذخیره سازی دیگر وجود نخواهد داشت.

باید شک کنید که تا حدی قربانی موفقیت خودش است. من می‌توانم همین الان شما را به یخچال پدر و مادرم ببرم و گلدان‌ها و مکعب‌های روی هم را به شما نشان دهم که زمانی ناهارهای بسته‌بندی شده مدرسه من را در خود جای می‌دادند. اگر مادرم چنین کشتی تنگی را اداره نمی‌کرد، می‌توانستم بگویم که آنها می‌توانستند باقیمانده ناهارهای بسته‌بندی شده دوران کودکی من باشند و احتمالاً هنوز هم خوراکی باشند.

اما در غیر این صورت، این تصویر قدیمی از شرکت است که مقصر شناخته شده است و ناتوانی آن در هماهنگی با تقاضای مصرف کنندگان است. که فقط می توان پاسخ داد: مردم چقدر احمق هستند؟ چه تقاضایی؟ تقاضا برای اینکه غذا کمتر تازه بماند، برای مدت کوتاهی؟ آیا مردم خواستار بسته بندی های جدیدتر و زیباتر اما سبزیجات فاسدتر بودند، لطفا؟ آنها البته به این دلیل هستند که خیلی ها جوان هستند و هنوز فکر می کنند فرم از عملکرد بیشتر است. نه! کارکرد KING است، احمق ها. پادشاه.

هرچه بیشتر به آن فکر می‌کنم، بیشتر فکر می‌کنم که این اولین صدای ضعیف سم‌های دوردست است که خبر از فاجعه آب و هوایی می‌دهد. اگر می‌توانستیم یک درپوش محکم بر روی ناهنجاری‌هایمان بگذاریم، ممکن بود شانس داشته باشیم. اما همانطور که همه چیز ایستاده است؟ نه چندان.

سهشنبه

خبر خوب! یا احتمالاً یک خبر بد! یا در واقع اصلاً خبری نیست اما – خبر به ما می رسد که شاهزاده هری در مراسم تاج گذاری شرکت خواهد کرد اما بدون مگان. فکر می‌کنم او را مملو از کریستال‌های آنتی‌اکسیدان و پاک‌شده با مریم گلی می‌فرستد تا از نزدیکی خانواده شیطانی‌اش جان سالم به در ببرد، اما اکنون بیشتر درگیر این سوال هستم که آیا در مراسم تاجگذاری شرکت خواهم کرد یا خیر.

منظورم این است که آیا می خواهم تماشا کنم؟ شما هستید؟ من احساس می‌کنم وظیفه دارم تاریخ‌سازی را تماشا کنم، اما وقتی چنین تاریخچه‌ای بی‌معنی است، وظیفه دارم بروم و سطل زباله را پاک کنم یا در حالی که سوپرمارکت ساکت است، یک مغازه بزرگ بسازم.

پدرم برای هفته عروسی چارلز و دایانا به تعطیلات خارج از کشور رفت. آن موقع من آن را نمی فهمیدم – من هفت ساله بودم، و او بسیار پرخاشگر بود! – اما مرد، آیا اکنون آن را درک می کنم. هیاهو. زباله ها بی معنی غیرقابل بیان این همه. و اکنون جهان آنقدر کوچک شده است که نمی توانم هیچ جا از آن دور شوم. ذهن من به فکر یک تاپرور با اندازه زنانه کوچک و مقداری مخزن اکسیژن می رود. می تواند کار کند. می تواند کار کند.

یک اسم حیوان دست اموز عید پاک و جو بایدن در حال تکان دادن با هم در بالکن:
“کریسمس مبارک، همه!” عکس: یوری گریپاس/UPI/Shutterstock

چهار شنبه

گاهی اوقات داستانی آنقدر تیره و تار وجود دارد که بعد از خواندن آن متوجه می‌شوید ساعت‌ها از پنجره به بیرون خیره می‌شوید و سعی می‌کنید به دنیایی که اکنون در آن وجود دارد عادت کنید. کارلی بورد، مبتلا به ام اس، زنی است که باغ خود را به یک بخش اختصاصی برای تهیه غذای رایگان برای کسانی که از بحران هزینه زندگی آسیب دیده اند، تبدیل کرد. او این کار را برای بیش از 1600 نفر انجام داده بود که این هفته شخصی ده پوند نمک روی زمین بذر او ریخت و محصول بالقوه را خراب کرد و زمین را برای بیشتر غیرقابل استفاده کرد. درست است – کسی به معنای واقعی کلمه نمکی به زمین زد تا از یک فرد داوطلبانه برای تهیه غذای رایگان به دیگران جلوگیری کند.

بله، از آن زمان کمک‌های مالی به یک Crowdfunder برای کمک به او سرازیر شده است، زیرا، بله، البته اکثریت مردم خوب و وحشت‌زده هستند و می‌خواهند کار بد را برطرف کنند. اما من فقط… نمی دانم. من فقط باید اول کمی بیشتر اینجا بنشینم، همین.

پنج شنبه

چقدر خوش شانس. بحران وجودی من با یک بحران ناگهانی داخلی به تعویق افتاده است. ما یک موش در سطل کمپوست داریم. احتمالا بیش از یک. من نمی دانم. وقتی دیدم نفر اول بینی کابوس‌وارش را از لایه بالایی علف‌های هرز بیرون می‌کشد، درب را محکم کوبیدم و برای افق روشن کردم. من پس از تماس با هر سرویس کنترل آفات در منطقه بزرگ لندن، در توییتر نوشتم تا آسیب‌هایم را به اشتراک بگذارم، تا زمانی که یکی را پیدا کردم که قول حمله اتمی به سایت را داده بود، و کاملاً شگفت‌زده شدم از اینکه متوجه شدم در واقع چقدر باید نسبت به موش‌های صحرایی خود احساس آرامش کنم. سطل کمپوست، ده فوتی از خانه من، جایی که من زندگی می کنم، جایی که در واقع زندگی می کنم. ظاهراً باید با آنها به عنوان بخشی از ملیله عالی زندگی رفتار کنم و از آنها به خاطر هوا دادن به خاک و بستن کمان های زیبا به دور دم کوچکشان تشکر کنم.

همه تأیید می کند که مردم دیوانه هستند و همه ما در تنهایی بهتر هستیم. به خصوص وقتی صحبت از موش ها می شود.

جمعه

شاید این کمی عجیب باشد، اما من اکنون 20 سال است که برای گاردین می نویسم و ​​اغلب در مورد خانواده ام است، بنابراین احساس می کنم همه ما کمی یکدیگر را می شناسیم، اینطور نیست؟ بنابراین می خواهم اشاره کنم که پدرم در اواخر ژانویه فوت کرد. من اغلب او را برای خنده در ستون ها بازی می کردم، اما امیدوارم خوانندگان بتوانند بگویند که این کار با عشق انجام شده است. این فقط به این دلیل ممکن بود که ما او را خیلی دوست داشتیم و او ما را خیلی دوست داشت. او بهترین پدران بود – صبور، شوخ‌طبع، مهربان، مهربان – بهترین شوهران – صبور، شوخ‌طبع، ملایم، مهربان، منصف و برابر بود – و بهترین مردان بود. ما آنقدر دلتنگ او هستیم که مسخره است. اما می دانیم که ما و او خوش شانس بودیم. 81 سالش بود، آماده رفتن بود و با آرامش رفت. چیزی جز خاطرات خوب برای ما باقی نمانده است و بسیار سپاسگزاریم.

برای همه کسانی که در غم از دست دادن های بدتر و پیچیده تر هستند، دلم برای شما می سوزد و برای شما آرزوی آرامش دارم. عشق زیاد.

نیل گرینفیلد، جعل هویت دونالد ترامپ با ماسک دونالد ترامپ: «یعنی هرکسی اگر این ماسک را داشته باشد، می‌تواند جعل ترامپ باشد؟  برو خیلی خودت را دوست داری
«یعنی هرکسی اگر نقاب را بگیرد می‌تواند جعل ترامپ باشد؟ برو خیلی خودت را دوست داری عکس: تیموتی کلاری/ خبرگزاری فرانسه/ گتی ایماژ