تیبازی شکرگزاری کم و بیش به عنوان یک جرأت به وجود آمد. وقتی شرکتهای تئاتر به لاریسا فستهورس گفتند که فیلمنامهاش شامل شخصیتهای بومی است، اسب دیوانه چه میکند؟ او تقریباً “غیرقابل پخش” بود، او تصمیم گرفت نمایشی بنویسد که در آن هیچ بازیگری از هیچ گروه اقلیت حضور نداشته باشد. این بدلکاری در یک پیچ و تاب تا حدودی ناامیدکننده عمل کرد. نمایش شکرگزاری به یکی از پرتولیدترین آثار تئاتر در ایالات متحده تبدیل شده است.
این کار بر روی یک کوارتت از آدمهای عصبی تئاتر متمرکز میشود که در یک کلاس مدرسه ابتدایی با هم ملاقات میکنند تا روایتی دراماتیک از داستان شکرگزاری بسازند که دارای دقت و حساسیت کافی باشد. وقتی معلوم می شود که بازیگر حرفه ای که برای ارائه صدای بومی به اتاق نویسندگان استخدام شده است، در واقع یک بومی آمریکایی نیست، کلاس درس به یک کارگاه دیوانه وار بیداری تبدیل می شود و متا پروداکشن به شدت در حالت پوچی فرو می رود. بینندگانی را در مراسمی که اخیراً نقابدار برگزار کرده بودند، در N95 خود زوزه میکشیدند. کار FastHorse به طرز مفتضحانهای سرگرمکننده از سیاستهای هویتی و طنز است که با هدف قرار دادن هجوم دنیای تئاتر سفیدپوستان و فلجهایی که میتواند با تحلیل بیش از حد همراه باشد. مخاطبان برای شوخیهایی درباره پیامرسانی فضیلت و «همپیمانی وگان» میآیند و با احساس سردرگمی و نفرت از خود بیرون میروند.
FastHorse در یک تماس ویدیویی از آپارتمان نیویورک که در آن پیش از نمایش پنج شنبه این نمایش در آن اقامت داشته است، گفت: “من واقعاً می خواهم که تماشاگران احساس کنند به گفتگو دعوت شده اند و از آن لذت ببرند.” من نمیخواهم مردم وارد شوند و احساس کنند که مورد حمله قرار گرفتهاند یا از سرشان کوبیده میشود.»
FastHorse تخمین می زند که 80٪ از خطوط بیش از حد کثیف تا واقعی بودن از تعاملات واقعی ناشی شده است. جکسون، «مرد یوگا» جدی که روسری حجیمی به سر میکند و به بهانهگیری «روی احساسات من» تعمق میکند، بر اساس مربی یوگای فستهورس در لسآنجلس، جایی که او زندگی میکند، ساخته شده است. او گفت: «او همه جا مثل یک آدم سفیدپوست بود. من از نحوه بیان خود و نحوه صحبت او در مورد مردم بومی به طور کلی استفاده کردم. او واقعاً از این واقعیت که من بومی آمریکا هستم و در حضور او بودم بسیار هیجان زده بود.»

FastHorse، که به ملت Sicangu Lakota تعلق دارد، در Pierre، داکوتای جنوبی بزرگ شد. مادر کتابدار مدرسه و پدرش که یک کارمند اصلاح طلب با مدرک جامعه شناسی بود، مصرف فرهنگی او را از نزدیک زیر نظر داشتند. برنامهنویسی PBS مجاز بود، بنابراین او روی Keeping Up Appearances و Monty Python، در میان دیگر کمدیهای بریتانیایی که به طنز خشک او اطلاع میداد، بارگذاری کرد. میراث او همچنین حساسیت طعنه آمیز او را شکل داد. FastHorse گفت: “بومیان آمریکایی مانند طولانی ترین کمدی سیاه جهان زندگی می کنند.” “یعنی ما فقط باید بخندیم.”
در یک دهه نزدیک از زمانی که FastHorse نمایشنامه شکرگزاری را نوشت، او به طور مداوم برای به روز رسانی آن و ارجاع به شیوه های فعلی تفکر و تئاتر کار کرده است. در طول همهگیری، او فیلمنامه را دوباره کار کرد تا نه در کلاس درس، بلکه در زوم. کیانو ریوز و آلیا شوکات آن را برای جمع آوری کمک مالی برای صندوق بازیگران به کارگردانی لی سیلورمن اجرا کردند.
کارگردان این محصول راشل چاوکین و گروه چهار بازیگر – اسکات فولی، دارسی کاردن، کیتی فینران و کریس سالیوان – همه در ساخت جوک های جدید و ایجاد کلمات کلیدی برای پرتاب به نسخه ای که پنجشنبه شب باز می شود، شرکت داشته اند. وقتی گروه در حال عذاب کشیدن است که میتوانند در بازی خود چه کسی را انتخاب کنند، شخصیتی میگوید: «اکنون که جامعه پسا نژادی را منتشر میکنیم، نمیتوانیم به تفاوتها چشم بپوشیم. یکی دیگر با خودباوری می گوید: «قبل از اینکه ما برای مسابقه کور باشیم»، «اما اکنون کاملاً آن را می بینیم. این وظیفه ما به عنوان متحدان است.»
این یک کار ناراحت کننده است، کاری که FastHorse آن را مهندسی کرد تا مخاطبان را با سوالات بیشتری نسبت به پاسخ ها رها کند. اما او میگوید که یک نکته اصلی دارد که امیدوار است خنده را از بین ببرد: اینکه یک رویکرد ظاهراً محترمانه دستآمیز کافی نیست. او گفت: «آنچه من دیدم یک روند خطرناک در این دنیای خاص است که نقش انجام ندادن آن است. “این تفکر وجود دارد، میدانید، ما راهپیمایی میکنیم، اما پس از آن فقط از آنجا دور میشویم زیرا خیلی پیچیده است.» او از یک مرد سفیدپوست که مسئول یک سازمان تئاتر است نقل می کند که به او گفته است: “با انجام هیچ کاری، ما بخشی از راه حل می شویم.” این احساس در اوج جسورانه نمایش به زندگی پراکنده تبدیل می شود.
FastHorse، یک رقصنده حرفه ای باله سابق، در شرف تبدیل شدن به اولین نمایشنامه نویس زن بومی است که نمایشی در برادوی خواهد داشت. او گفت: «بومیان آمریکا سنت دارند در مورد آنچه در هفت نسل اتفاق می افتد صحبت کنند. “من باید مطمئن شوم که این مسیر بهتری برای افرادی است که بعد از من می آیند.” او به همان اندازه روی تأثیر کارش بر نسل امروز تماشاگران تئاتر سرمایه گذاری می کند. من یک آدم عصب شناسی هستم. و بنابراین بسیاری از کارهایی که من در نحوه استفاده از طنز در طنز انجام میدهم، سعی میکند به شما کمک کند تا نحوه عملکرد مغزتان را دوباره سیمکشی کنید.» “بنابراین امیدوارم بعد از اتمام بازی من، مغز شما هنوز در تلاش است تا بفهمد این همه را کجا قرار دهد.”