جیاسیکا هاسنر کارگردان اتریشی است که سبک ظریف و سرد او را به یکی از محبوب ترین فیلم های کن تبدیل کرده است و فیلم لوردس در سال 2009، درباره دنیای معمولی معجزه ها، یک فیلم کلاسیک قرن بیست و یکمی است. اما حرکت اخیر او به سمت فیلمهای انگلیسی زبان منجر به آثاری مبهم به شکل تصویر جو کوچولو در سال 2019 شده است، و با این فیلم خشمآمیز و گیجکننده دوباره ثابت شد.
کلاب صفر یک طنز غیرطنز سخت و بیهوده است که نمی تواند در مورد موضوعات ظاهری خود چیزی ارزشمند بیان کند: تصویر بدنی، اختلالات خوردن و مصرف بیش از حد غربی. “هشدار ماشه” در ابتدای فیلم در مورد این مسائل، چه از روی کنایه باشد چه نباشد، فریبنده است. آداب و رسوم مردگان نازک است، خطخوانیها به شیوهای نادرست گیجکننده هستند و درام پر زحمت ما را مانند پلکانهای اشر دور و بر و دور میکشاند. اما مطمئناً توسط مارتین گشلاخت به خوبی فیلمبرداری شده است و بک رینفورد به دقت طراحی کرده است.
این صحنه یک مدرسه خصوصی انحصاری برای نوجوانان خانواده های ثروتمند است که بسیاری از آنها مهاجر هستند. به نظر می رسد با قضاوت در صحنه های زندگی خانگی در بریتانیا باشد، اما می تواند در مونیخ یا لیل نیز باشد. در همه موارد، تدریس به زبان انگلیسی است. خود دانشآموزان، با تیشرت زرد و شورت، بیشتر با یک هواپیمای بدون سرنشین آوازی طبقه متوسط صحبت میکنند. خانم دورست (Sidse Babett Knudsen) مدیر مدرسه به نگرش های پویا و آینده نگر مدرسه افتخار می کند.
دورست اخیراً یک معلم کاریزماتیک جدید به نام خانم نواک (میا واسیکوفسکا) استخدام کرده است که مارک چای سالم خودش را به بازار عرضه میکند و دورهای در تغذیه آگاهانه برگزار میکند. این مطالعه ای در زمینه ذهن آگاهی، مدیتیشن و تفکر متمرکز است که هدف آن کاهش روش های اسراف و مضر ما در مصرف غذاهای فرآوری شده است. دانشآموزان میتوانند برای رشتهای که به نظر میرسد یک رشته بسیار غیرمجاز است، واحدهای درسی دریافت کنند و حتی ممکن است یک پسر در سال بعد واجد شرایط دریافت بورسیه تحصیلی رایگان باشد. اشتیاق انجیلی خانم نواک به این موضوع، پنج دانش آموز کلاس او را طلسم می کند. و سپس به آنها می گوید که آنها راز ممتاز معدودی هستند که هسته باشگاه صفر انقلابی او را تشکیل می دهند، جوانانی که اصلاً بدون غذا زنده می مانند. یک فرقه بی سر و صدا متعصب جونزتاون که در دید ساده وجود دارد.
اخیراً فیلمهایی ساخته شدهاند که با جسارت و طنز به سیاستهای جنسی اختلالات خوردن پرداختهاند، مانند یک ضیافت به کارگردانی روث پکستون و فیلم شگفتانگیز سباستین للیو، اما آنها وضوح و قدرتی داشتند که کلوب صفر چنین نیست. علیرغم تمام کنترل رسمی یخی آن، فقدان سختگیری در تفکر و رشته های داستانی آن در مورد ناشایستگی جنسی به جایی نمی رسد. علاوه بر این، کلیشههایی وجود دارد: باید فیلمنامهنویسی برای «کلاسهای ماندارین» ممنوع شود تا نشاندهنده کودکان مدرسهای پرکار با والدین بیش از حد جاهطلب باشد.
به نظر می رسد فیلم ایده های آشکارا پوچ را به سخره می گیرد. در اصل به ماهی های خیالی در یک بشکه ساخته شده اشاره می کند و می گوید که این ماهی های خیالی مستحق تیراندازی هستند و همچنین افرادی که با اسلحه به سمت آنها نشانه می روند، محکم و احمق هستند. هیچ کس در واقع کلمات “بولیمیا” و “بی اشتهایی” را با صدای بلند بیان نمی کند، و مشخص نیست که آیا اجتناب از این اصطلاحات آشکار یک انتخاب هنری است، اظهار نظر در مورد انکار، یا فقط راهی برای دور زدن مشکل آشکار طرح است: این واقعیت که جوانان سرنخزده امروزی مدتها قبل از اینکه خانم نواک بخواهد آنها را وارد جنبش عجیب خود کند، از مشکلات آگاه بودند. و وقتی خانم نواک مصرف بیش از حد و طمع را محکوم میکند… خوب، بلافاصله مشخص نیست که این ایدهها اشتباه هستند یا اینکه سزاوار آن هستند که به طرز طنزآمیزی به خودآزاری آشکارا وحشتناک تبدیل شوند. این یکی دیگر از دلتنگی های این فیلمساز بسیار با استعداد است.