منممکن است به نظر برسد که عنوان آن از مدرسه سفارش تلویزیون آلن پارتریج گرفته شده است، اما هیچ چیز طنز آمیزی در مورد ربکا واردی وجود ندارد: شاهدان یهوه و من. واردی در همان لحظات اولیه این فیلم قدرتمند، بدنامی خود را از بین می برد و توضیح می دهد که او بیشتر به عنوان همسر یک فوتبالیست لیگ برتری شناخته می شود و «یک شخصیت جنجالی از که آزمایش”.
آنچه در ادامه میآید گزارشی دلخراش از زندگی اولیه او به عنوان شاهد یهوه و تحقیقی درباره فرقه مسیحی، ساختارها و اعمال آن است.
واردی قبلاً در مورد بزرگ شدن به عنوان شاهد یهوه و بیزاری او از سازمان صحبت کرده است. چهار سال پیش، او به پانل زنان شل گفت که این “وحشتناک” است و در کودکی احساس بیگانگی میکرده است، کودکانی که به خاطر اعتقاداتش به او “انگشت میزنند”.
در اینجا، او بسیار فراتر می رود و مجموعه ای از رویدادهای آسیب زا را توصیف می کند، در حالی که با دیگران ملاقات می کند که تجربیات خود را در آنچه به عنوان یک دین “کنترل بالا” به تصویر کشیده می شود، توصیف می کنند. (همانطور که از فیلمی تا این حد توهین آمیز انتظار دارید، رفت و آمدهای زیادی وجود دارد، زیرا به کمیته شعبه شاهدان یهوه بریتانیا حق پاسخگویی به هر ادعا داده می شود. در یک پاسخ، آنها این ایده را که دین کنترل می کند می نامند. “گمراه کننده و تبعیض آمیز”.)
واردی اشاره میکند که در بریتانیا، محل زندگی حدود 130000 شاهد یَهُوَه بزرگسال – تقریباً 8.5 میلیون عضو در سرتاسر جهان – اطلاعات بسیار کمی در مورد سازمان و نحوه عملکرد آن وجود دارد. او پیشنهاد می کند که تصور خارجی ها از “مسیحیان بی ضرری است که در خانه شما را می زنند و می خواهند در مورد خدا صحبت کنند”.
او دیدگاه خود را از بزرگ شدن در نوریچ، شرکت در جلسات تالار پادشاهی و مطالعه کتاب مقدس دو بار در هفته، یا ایستادن در خیابان و انجام «دور خدمات» ارائه میدهد. او از پایان روزها و کتابهایی که در جوانی خوانده بود صحبت میکند و تصاویر دقیق او را از ظاهر آرماگدون نشان میداد. او احساس می کرد که توسط دنیای بیرون مورد قضاوت قرار می گیرد و تنها توسط سایر شاهدان یهوه پذیرفته می شود.
از 11 سالگی زندگی او به هم ریخت. والدین او طلاق گرفتند و او نوریچ را ترک کرد، که باعث شد اعضای سابق خانواده و دوستانش از خانواده دوری کنند (طلاق فقط در شرایط بسیار محدود مجاز است). واردی در ۱۲ سالگی مورد آزار جنسی قرار گرفت. در 15 سالگی، او در حال «بازی کردن» بود و به او گفته شد که خانه خانواده را ترک کند. از آن زمان، او با خانواده اش که بسیاری از آنها هنوز شاهدان یهوه هستند، ارتباط بسیار کمی داشته است.
شاهدان یهوه این موضوع را رد میکنند که «اجتناب» صورت میگیرد، اما در اینجا چندین روایت از افرادی وجود دارد که کلیسا را ترک کردهاند و میگویند که حتی نزدیکترین اعضای خانوادهشان دیگر با آنها صحبت نمیکنند. مردی اعتراف میکند که از فرزندان خود دوری میکرد و به او دستور دادند که اگر با او تماس گرفتند، تلفن را قطع کند.
پس از ارتقاء خبرنامه
واردی تصدیق می کند که حتی در حال حاضر نیز در مخالفت با گروه و آموزه های آن احساس گناه می کند. اما او تنها نیست. او وظایف خود را فراتر از امور شخصی گسترش می دهد و با داستان هایی برای به اشتراک گذاشتن با دیگران صحبت می کند. او با زنی آشنا میشود که در زمان ازدواج با او رابطه نامشروع داشت و ادعا میکند که با شوهر بهعنوان سرپرست خانواده رفتار میشود و کنترل مطلق بر اتفاقات درون آن دارد.
واردی پس از توضیح سیستم «بزرگها» – اعضای ارشد مرد کلیسا که «راهنمایی معنوی» را ارائه میکنند، با دو بزرگان سابق ملاقات میکند که اکنون خود را «آزاد» میدانند. این افراد نحوه عملکرد سیستم را شرح می دهند و چرا معتقدند که پارامترهای “کنترل بالا” را برآورده می کند. او همچنین با زنی آشنا میشود که به مدت 50 سال شاهد یَهُوَه بود و شجاعانه از حق ناشناس ماندن خود صرفنظر میکند تا درباره آزار جنسی در کودکی و همچنین انکارهای وحشتناک و روشهای پیچیدهای که در هنگام گزارش دادن با آن مواجه شده بود صحبت کند.
واردی به عنوان یک مجری، همدل و کنجکاو است. واضح است که او این دنیا را می شناسد. وقتی او با دیگرانی ملاقات می کند که تجربیات مشابهی را پشت سر گذاشته اند، شاید به این دلیل که او نیز آنجا بوده است، گفتگوهای معناداری دارد. وقتی او سعی می کند با شعبه شاهدان یهوه بریتانیا جلوی دوربین صحبت کند، هیچ کس جلو نمی آید.
این تعجب آور نیست، اما این مستند قطعاً چنین است. ممکن است بدبینانه به آن بپردازید و فکر کنید که این تلاشی برای بازپروری شغلی پس از “که محاکمه»، اما من شک دارم که شما به پایان برسید و هنوز هم همینطور فکر کنید.