دفتر خاطرات کشور: بره زایی یک تجارت فیزیکی است | حیوانات مزرعه

اسپرینگ بالاخره به هاوگیل ها رسیده است و رشد جدیدی از هر یال و درختی بیرون می زند. هر روز شکوفه های پرچین جدید و گل های کنار جاده ای برای مشاهده وجود دارد. امروز نوبت ظهور گل فاخته است، دیروز شکوفه زالزالک بود.

با این حال، تجارت اصلی ماه، بره داری است. بر اساس برنامه سلامت تلفنم، من روزی سه بار در اطراف زمین های بای خود قدم می زنم، هزاران پله و حدود 12 مایل در روز طی می کنم. من مدام هشدار می‌دهم که “به مدت 15 روز در حال افزایش هستم”، اگرچه تمام بدنم از قبل این را می‌داند.

بره داری یک تجارت فیزیکی است. امروز صبح دو بره ی پر جنب و جوش وجود دارد که باید آن ها را بگیرند و دوباره به مادرشان ملحق شوند – آنها به نوعی به سمت اشتباه یک حصار رفته اند. آنها برای جلب توجه من نفخ می کنند، سپس وقتی سعی می کنم آنها را بگیرم از بین می روند.

سر کلاهبردار چوپانم را نزدیک زمین گذاشتم و به آن دویدند. سپس به نرده خم می‌شوم و آنها را بلند می‌کنم و به مادرشان برمی‌گردانم. فقط یکی از صدها مسئله ای که در طول روز با آن مواجه خواهم شد.

همانطور که راه می روم، بقایای طوفان هفته گذشته را جمع می کنم. یک شب باد و باران بود و من روز قبل رفتم و روی همه بره های تازه متولد شده ماک بره پلاستیکی گذاشتم.

برای مزرعه‌ای که سعی در کاهش استفاده از پلاستیک داشت، این ایده‌آل نبود، اما مک‌ها ارزش خود را نشان دادند: بدون تلفات یک شبه. آنها با گذشت زمان تحلیل می روند، اما از آنجایی که بره ها بعد از چند روز از بین می روند (از آنجایی که به سرعت رشد می کنند)، من هنوز ترجیح می دهم آنها را در جیبم بگذارم و بازیافتشان کنم تا اینکه آنها را در مزارع دمیدن بگذارم.

در چمنزار دور، یک یووی جوان وجود دارد که در حال تقلای بره است. پایش را در چوپان می گیرم و به آرامی سرش را می اندازم. یک پای بره برگشته است، اما نیم دقیقه بعد، با یک کشش سریع و هجوم مایعات، بره به سمت پای من می‌لغزد.

سرش را تکان می دهد و پرت می شود. یووه شروع به تمیز کردن او می کند و به آرامی و با رضایت به صدا درمی آید.