آnnabel Streets به دنبال یک درخت مخروطی است. این یک روز روشن و اوایل ماه مارس است و ما در حال چرخیدن در اطراف باغ های کاخ فولام در جنوب غربی لندن هستیم. او چیزی را که به دنبالش است می بیند: یک درخت سرخدار بزرگ. ما می ایستیم و به خوشه های چرمی و میخ دار نگاه می کنیم و عمیق نفس می کشیم. او می گوید: «در حال حاضر هر روز زیر درختی همیشه سبز می ایستم. “من با ترپن ها وسواس پیدا کرده ام.”
ترپن ها نوعی ترکیب آلی هستند که توسط گیاهان تولید می شوند و بخشی از سیستم حفاظتی در برابر حشرات، بیماری ها و پوسیدگی هستند. آنها دلیلی هستند که درختان کاج بوی کاج و درختان مرکبات بوی مرکبات می دهند. آنها همچنین یکی از دلایلی هستند که انسان ها به سمت درختان کشیده می شوند. وجود این مولکول های ریز اثر ضد التهابی روی بدن دارد. تحقیقات آزمایشگاهی نشان داده است که ترپن a-pinene موجود در درختان مخروطی مانند درخت سرخدار ما می تواند دارای خواصی باشد که از سرطان جلوگیری می کند. مطالعات بر روی ترکیب مرکبات D-limonene نشان می دهد که این ماده یک تقویت کننده خلق و خو و ضد افسردگی موثر است.
استریتز میگوید: «ترپنها سیستم ایمنی خود درختان هستند، و وقتی از زیر آنها راه میروید، مکانیسم محافظت از خود را تنفس میکنید. مطالعاتی وجود دارد که نشان میدهد فشار خون افرادی که زیر درختان همیشه سبز راه میروند به طور قابل توجهی کمتر از افرادی است که در گروه کنترل راه میروند.
این تازه شروع راهپیمایی ما و تنها اولین حقایق قابل توجه خیابان است. او به تازگی کتابی منتشر کرده است، 52 راه برای پیاده رویکه مملو از علم به وضوح ارائه شده، تکه هایی از تاریخ و اشتیاق عفونی برای حضور در جهان و راه رفتن ساده به عنوان راهی برای مقابله با بسیاری از بیماری های ما است. او یک همراه ایده آل برای گردش های شهری بعدازظهر است.
او میگوید: «وقتی کتاب را مینوشتم، اغلب به مادربزرگم فکر میکردم. همه چیزهایی که او میگفت – «به پیاده روی بروید و چند نفس عمیق بکشید و سپس احساس آرامش بیشتری خواهید کرد» – از این جور چیزها. فکر میکردم این فقط مادربزرگم غریب است. اما معلوم شد که در تمام مدت حق با او بود.»
یکی از خوشی های 52 راه برای پیاده روی در حال کشف این موضوع است که برای بسیاری از چیزهایی که ما آن را عقل سلیم یا حکمت عامیانه می نامیم، یک مبنای علمی وجود دارد – و بسیاری از آن ریشه در ترک خانه و پیاده روی دارد: قرار دادن نور خورشید بر روی پوست می تواند به سیستم ایمنی بدن شما کمک کند. و پوشیده شدن در گل هیچ ضرری ندارد. در واقع می تواند به سلامت روده شما کمک کند.
به عنوان یک دختر کوچک، استریتز عاشق راه رفتن شد. او به یاد می آورد که چهار یا پنج ساله بود و در نزدیکی خانه پدربزرگ و مادربزرگش در شرینگهام بود. آسمانهای بزرگ و زمینهای هموار سواحل نورفولک شمالی «شگفتانگیز، زیبا، این بخشهای بزرگ شن…» بودند و آنابل کوچک کیلومترها راه میرفت.

اما در بزرگسالی، او به یک الگوی آشنا برای بسیاری از ما افتاد – روزهایی که به سمت کامپیوتر خمیده میشد، شبها روی مبل. ورزش کردن در باشگاه، اما استفاده از ماشین برای رسیدن به آنجا. ترکیبی از کار روی میز و رانندگی بدن او را «گردتر، نرمتر، متینتر، سفتتر، خمیدهتر» و ذهنش را مضطربتر و ناآرامتر کرد. او تصمیم گرفت تا آنجایی که می تواند پیاده روی کند و یک سگ و وسایل مناسب هوای مرطوب برای انگیزه بیشتر تهیه کند.
برای استریتز، این یک جرقه بود، احیای شادی بخش یک رابطه عاشقانه قدیمی. او در مقدمه کتاب مینویسد: «پیادهروی هرگز تا این حد فریبنده یا هیجانانگیز به نظر نمیرسید. دوستانش و به خصوص خانواده اش، این حس را نداشتند. خیس بود. سرد بود. خسته کننده بود. کند بود. فقط… راه رفتن بود.
او میگوید: «میخواستم تمام دلایلی که برای راه رفتن وجود دارد را به مردم نشان دهم. حتی در تاریکی، حتی در باران، چیزی وجود خواهد داشت که بخشی از ما به آن واکنش نشان میدهد، چه فیزیولوژیکی باشد، چه احساسی یا شناختی. من نمیخواستم کسی باشم که به همه میگفت 10000 قدم خود را بردارید.»
پروژه 52 راه برای پیاده روی در واقع محصول تحقیقات بیش از حد مشتاقانه بود. استریتز که به عنوان آنابل ابز نیز می نویسد، چندین رمان تاریخی نوشته است که همه بر اساس زنان واقعی هستند، مانند لوسیا جویس، رقصنده حرفه ای و دختر جیمز جویس. یا فریدا ویکلی که با دی اچ لارنس فرار کرد و به عنوان الهام بخش لیدی چاترلی در نظر گرفته می شود. استریتز روی یک کتاب غیرداستانی کار می کرد، بادگیر، جایی که او مسیرهایی را که زنان مشهوری مانند هنرمند جورجیا اوکیف یا طبیعت نویس نان شپرد طی می کردند، طی کرد. او میگوید: «خاطرات و زندگینامهای وجود داشت و من همچنین تحقیقات علمی زیادی در مورد پیادهروی انجام داده بودم. ویراستار من به درستی اصرار داشت که آن را حذف کنم. این تحقیق به جای اینکه بگذاریم به هدر برود، شروع شد 52 راه. او میگوید: «سایر افراد که در موضوعات مختلف بسیار متخصصتر از من بودند، با دانش و وقت خود بسیار سخاوتمند بودند. قفسهها و قفسههایی برای تحقیق در مورد پیادهروی وجود دارد، اما من فکر میکنم که مردم تا حد زیادی آن را غیرسکسی میدانند.»
ما به مسیری رفتهایم که رودخانه تیمز را دنبال میکند. انعکاس نور خورشید یک قالب کرومی به رودخانه می دهد. استریتز میگوید: «این جادویی است، و به زرق و برق منکسر نگاه میکند، و وقتی خورشید به این شکل روی آب میتابد، به این معنی است که شما دو برابر نور بیشتری دریافت میکنید، بنابراین دو برابر افزایش سروتونین دریافت میکنید و سروتونین چیزی است که ما را خوشحال میکند. ” این ترکیبی معمولی از علمی و رمانتیک موجود در کتاب است. برای استریتز، آبشار از الهامبخش و شگفتانگیز بودن متوقف نمیشود، زمانی که بدانید وجود یونهای منفی، مولکولهای هوا و آب که با الکتریسیته شارژ شدهاند، دلیل کاهش ضربان قلب و کاهش استرس شما هستند. مطالعات در مورد اثرات بالقوه ماه کامل – که همه چیز را از نرخ بالاتر زایمان زنان گرفته تا افزایش جرایم خشونت آمیز را پوشش می دهد – بی نتیجه است، اما استریتز احساس می کند که به “ویژگی های وهم انگیز و مرموز پیاده روی مهتابی” می افزاید.
شور و شوق او به موارد بسیار کاربردی گسترش می یابد. چکمههای پیادهرویاش را به من نشان میدهد که مانند اکثر کفشها باریک نمیشوند، اما اجازه میدهند انگشتان پای شما به طور طبیعی پخش شوند. آنها دارای کفی نازک و انعطاف پذیر و بدون پاشنه هستند که شبیه راه رفتن بدون کفش است. او می گوید: «مطالعه جالبی روی افرادی که به مدت شش ماه کفش پابرهنه می پوشیدند، انجام شد. ماهیچه های پای افراد تا 60 درصد بهبود یافته است. بنابراین شما در حال ساختن عضله و احتمالاً تقویت استخوان ها هستید.
او همچنین به من نشان میدهد که چگونه راه بروم، که مسخره به نظر میرسد، اما همانطور که استریتز اشاره میکند، «بسیاری از ما طوری راه میرویم که انگار تازه از لپتاپ خود بیرون آمدهایم. من قطعا انجام دادم.» ترفند این است که چانه خود را موازی با زمین نگه دارید، تیغه های شانه خود را به سمت پایین فشار دهید و شکم خود را کمی به سمت داخل بچرخانید، انگار که آن را زیر قفسه سینه خود فرو کنید. سپس، با هر قدم، از پاشنه تا پنجه پا بچرخید. این هم ترازی وضعیتی اساسی است. اما برای من، که بیشتر دو ماه گذشته را در داخل خانه برای پرستاری از مچ پا آسیب دیده گذراندهام، احساس میکنم شخصی ناگهان سوئیچ را تکان داده و یک مدار الکتریکی را تکمیل کرده است.
همه نوع واکرها از طریق کتاب استریتز قدم می زنند. عشایر و زائر، سرباز و بچه، معترض و رژه هستند. چیزی برای آموختن از همه وجود دارد، خواه این تمرین نظامی با زبانه زدن – گذراندن مایل به مایل با کوله پشتی – که هم برای قلب و هم برای ذهن مفید است، یا تنفس آگاهانه که به دامداران افغان اجازه می دهد تا راه دور و سریع با کمی خستگی راه بروند. .
در کتاب، او اغلب از زنان به عنوان یک گروه خاص یاد نمی کند (اگرچه فصل گم شدن این نکته جالب را نشان می دهد که تفاوت های مشاهده شده در مهارت های فضایی بین زن و مرد هیچ ربطی به مغز و همه چیز به شرطی سازی فرهنگی ندارد). اما در گفتگو او مدافع پرشور حق زنان برای راه رفتن به تنهایی و در تمام اوقات روز است. او می گوید: «من خودم از تولوز به بوردو رفتم. «گاهی یک بارج از کانال پایین می آمد، اما چیزی روی رودخانه نبود. چیزی در اطرافم وجود نداشت که از آن بترسم.» او در مورد آب نقره صحبت می کند و حواصیل ها را می بیند و انجیر وحشی را برای خوردن می چیند. تنها زمانی که او احساس ناامنی کرد، از قضا، در یک Airbnb بود که برای اجتناب از کمپینگ انفرادی رزرو کرد، جایی که زوج میزبان وعده داده شده مرد مجردی بودند که خیلی مشتاق شرکت بودند.
او میگوید: «من نمیدانم که آیا گاهی اوقات این موضوع به ادراک مربوط میشود یا خیر. “در خانه ما همه داستان های ترسناک و همه مکان های آنها را می دانیم، اما وقتی در جای دیگری هستیم، این دانش را نداریم. ما در مورد چیزهای وحشتناک نمی دانیم، بنابراین فکر می کنیم در امان هستیم. و نه بار از 10 ما هستیم. ما به زنانی که در گذشته سفرهای بزرگی انجام دادهاند نگاه میکنیم و فکر میکنیم که شجاع یا بیباک هستند، اما اخبار روزانهای در مورد اینکه چه چیزی ممکن است اشتباه باشد، نداشتند.»
راه رفتن در کنار هم نوع دیگری از آسیب پذیری یا حداقل یک صمیمیت آسان ایجاد می کند. استریتز به یک مطالعه انسانشناختی اشاره میکند که نشان میدهد سرعت موزون، حرکت هماهنگ و فقدان تماس چشمی باعث میشود هنگام راه رفتن با شخص دیگری، به راحتی باز شویم. و وقتی از یک پل رد میشویم و به سمت رودخانه برمیگردیم، میبینم که چیزهایی درباره زندگیام به اشتراک میگذارم، کاری که معمولاً هنگام مصاحبه انجام نمیدهم.
راه رفتن با خیابان آنابل یعنی گرفتار شدن در جریان شور و شوق او. به عنوان یک سخنران و به عنوان یک نویسنده، او پر از اطلاعات است، اما از تبدیل شدن به عنوان یک واعظ یا آگاه به همه چیز اجتناب می کند. او خوشحال است که با شکوفه های خار سیاه و فریادهای پاروزنان تمرین کننده بیرون آمده است. کتاب او این روحیه را دارد، نور پژوهشی خود را می پوشاند و مملو از لذت ساده قرار دادن یک پا در مقابل پای دیگر است. هنگامی که Epping Forest در گفتگو ظاهر می شود، او روی نقشه زوم می کند تا این منطقه ناشناخته را مرور کند و به سرعت تصمیم می گیرد که می تواند طی چند روز از شمال شرق لندن تا کمبریج پیاده روی کند و برای دیدن دوستی در Saffron Walden توقف کند. پیادهروی فعالیتی است که میتواند با لحنیهای کسلکننده اما فضیلتآمیز مانند یک نان جامد نان سبوسدار به صدا درآید، اما برای خیابانها، راه رفتن آزادی است، فراری برای ذهن و بدن.
او میگوید: «یک روز تابستان گذشته، خیلی زود از خواب بیدار شدم، حوالی ساعت 5 صبح، دیگر نمیتوانم بخوابم. من لوله را به ویکتوریا رساندم و سپس قطار را به تونبریج رساندم. تا ساعت 9 صبح در وسط کنت بودم. رودخانه را تا میدستون دنبال کردم. و البته نکته درخشان در مورد رودخانه ها این است که شما به نقشه نیاز ندارید.
واقعا عنوان 52 راه برای پیاده روی تا حدودی گمراه کننده است صدها دلیل وجود دارد که تقریباً در یک سال پیاده روی هفتگی دسته بندی می شوند. میتوانید با کوهها و کولهپشتیها فنی شوید، یا میتوانید در جلو را باز کنید و ببینید جاده شما را به کجا میبرد.
52 Ways to Walk، علم شگفتانگیز پیادهروی برای سلامتی و شادی، یک هفته در یک زمان، توسط آنابل استریز، توسط Bloomsbury با قیمت 10.99 پوند منتشر شده و از guardianbookshop.com با قیمت 9.67 پوند در دسترس است.