مندر سال 1953، به طور متوسط هفت نفر، بدون احتساب کودکان، دور هر تلویزیون – بسیاری از آنها 9 اینچی Ekcovisions – جمع شدند تا مراسم تاجگذاری ملکه الیزابت دوم را تماشا کنند. آن لزلی، روزنامهنگار به یاد میآورد که این تجربه مانند دیدن “اکتوپلاسم پوشیده شده با ارمینه در حال شناور شدن در یک نشست نسبتاً عجیب بود”. برای رنگ و مقیاس، بینندگان باید منتظر نسخه فیلم مستند ویرایش شده، یک ملکه تاجگذاری میشود، با فیلمنامه شکسپیر آن توسط کریستوفر فرای که توسط لورنس اولیویه روایت میشود – ترکیبی که به طرز هوشمندانهای منظره سلطنتی مدرن را با خاطرات هنری پنجم در زمان جنگ اولیویه القا میکرد. اما حتی در آن زمان نیز هیچ صمیمیت وجود نداشت: کاخ نمای نزدیک را ممنوع کرده بود. تاج گذاری الیزابت اولین موردی بود که برای اکثر سوژه هایش قابل مشاهده بود. اما از فاصله ای محترمانه دیده شد.
هفتاد سال بعد و برای تاجگذاری شاه چارلز و ملکه کامیلا، آن غبار اکتوپلاسمی مهربان در یک تابش خیره کننده HD سوخت. پادشاه – که در گلدانش پوشیده شده بود و به هیچ چیز شبیه یک پیرزن با ژاکت تخت نبود – اعصاب خود را به عنوان نقابی از ترسی که در آستانه بدبختی قرار داشت پوشید. همانطور که او در طول کلیسای کلیسای کلیسای وست مینستر راه می رفت، می شد دید که انگشتانش به سمت گره منگوله زیر عبایش می رفتند و به طور مکرر آن را می مالند، گویی برای اطمینان. چشم دوربين بدون پلك هم شخصي را كه به عنوان ستاره غيرمنتظره مراسم ظاهر شد، نشان داد: پني موردانت، نماينده مجلس، با شكوهي كه چهرهاش الگويي از وقار آرام بود، در حالي كه شمشير زيورآلات پيشكش را در دست گرفته بود. اولین زنی که این کار را انجام داد، در کسوت خود به عنوان رئیس شورای خصوصی، آنچه را که زمانی در مورد جینجر راجرز گفته شده بود در ذهن داشت: اینکه او هر کاری را که فرد آستر انجام داد، انجام داد، اما به عقب و با پاشنه بلند.
در مورد پادشاه: هیچ چروک، هیچ عیب، هیچ مدرکی از پیر شدن بدن پادشاه را نباید از دست داد: دست های سلطنتی ارغوانی که کتاب مقدس را لمس می کرد، انگشتان متورم که برخلاف انگشتان باریک و جوان مادرش، تاجگذاری را دریافت نکردند. حلقه. (شاید کسانی که تصمیم میگیرند این مسائل توسط کشمکشی که یک اسقف اعظم قبلی حلقه تاجگذاری خیلی کوچک ملکه ویکتوریا را به انگشت او میزد، تحت تأثیر قرار میداد – او مجبور شد بعد از آن آن را یخ کند.)
به نظر میرسید که همه اینها تضاد عجیبی را در دل شیوه برخورد بریتانیاییها با سلطنت نشان میدهد: از یک سو، بررسی نامناسب و دیوانهوار بر بدن خانوادههای سلطنتیشان، از سوی دیگر، تبانی به همان اندازه نامشخص و دیوانهکننده در مخفی کاری درباره آنها. چیزهایی که واقعا مهم هستند، مانند امتیازات سلطنتی، ثروت و امور مالی.
حتی لحظه مراسم تاجگذاری به قدری مقدس شمرده می شود که به طور محتاطانه از منظر مبتذل پوشیده شده است – خلع لباس و مسح پادشاه به کریسمس – کاملاً پنهان نبود. از فضاهای بین آن صفحهها، دوربینها نگاهی اجمالی به لایههای نساجی در وسط دعوا میکردند، مانند زمانی که بیرون از رختکن در شاخهای از گپ منتظر دوستی ایستادهاید، و با حوصله به شکاف بین پردهها نگاه نمیکنید. آیا نگهبانان جوانی که نمایشگرها را در دست داشتند، علیرغم چشمانی که رسماً فرورفته بودند، وسوسه شدند که یک نگاه بدزدند؟ تمام اسامی کشورهای مشترک المنافع در آن پرده دوزی شده بود، گویی با تثبیت آنها با نخ ظریف می توان از فرار آنها جلوگیری کرد. فکر می کنم بیشتر از این طول بکشد.
همانطور که بیبیسی از یادآوری ما کوتاهی نکرد، مراسمی که در قلب تاجگذاری برگزار میشود از قدمت قابل توجهی برخوردار است، حداقل به تاجگذاری پادشاه ساکسون ادگار در باث در سال 973 برمیگردد. در عین حال، این مراسم محصول عاداتی است که خاستگاهها نیمه فراموششدهاند، «سنتهای» انباشتهای که متناسب با لحظه اختراع شدهاند. همانطور که تاریخ قطعی تاجگذاریهای بریتانیا توسط روی استرانگ بازگو میشود، عصر قرون وسطی بعدی بود که شروع به سرمایهگذاری رگالیاها (شمشیرها، چوبها، خارها، گوی) با نمادهای سنگین کرد.
بعضی چیزها گاهی فراموش میشدند و دوباره اختراع میشدند. آرمیلز – “دستبندهای صداقت خرد” – در قرن چهاردهم برای مدتی به یک پارچه طلا تبدیل شد، احتمالاً به این دلیل که راهبان صومعه در آن دوره نمی دانستند که “بغل ها” چیست یا کجا آنها را پیدا کنند. جای تعجب نیست که هری پاتر از ملتی غوطه ور در این تخیل و همچنین میله ای از عدالت، شمشیر کُند رحمت، و شاهزاده خانمی سوار بر کالسکه ای طلاکاری شده در کلاهی خمیده و با کلاه خمیده ظهور کرده است. عنوان “چوب طلا در انتظار”.
پس از ارتقاء خبرنامه
در میان ترکیب عجیب قدمت اصیل و برافراشته مدرن، آنچه واضح است این است که تاج گذاری ها، مانند تمام عینک های سلطنتی، با سنگ گرانیت حکاکی نشده اند، تا بدون فکر بر اساس خطی کهن و تغییر ناپذیر تکرار شوند. انتخاب هایی وجود دارد که از این شروع می شود که آیا اصلاً تاج گذاری کنیم یا خیر. (ویلیام چهارم، به ویژه پس از ولخرجی سلفش، جرج چهارم، چنین چیزی را نمی خواست، اما او متقاعد شد که نسخه ارزان قیمتی را به نمایش بگذارد – “تاج گذاری پنی”، همانطور که نام مستعار آن بود.) این در بیستم بود. قرنی که خاندان سلطنتی شروع به «انجام» تاجگذاری با شکوه و اوضاع و احوالی کردند که از قرون وسطی دیده نشده بود، خنثی کردن ظهور دموکراسی با نمایش زرق و برق و زرق و برق سلطنتی و آنچه استرانگ آن را «باستان گرایی آگاهانه» نامیده است.
تشریفات مهم است امیل دورکیم، جامعهشناس فرانسوی قرن نوزدهم، نوشت: هیچ جامعهای نمیتواند وجود داشته باشد که «نیازی به حمایت و تأیید مجدد در فواصل زمانی معین از احساسات جمعی و ایدههای جمعی که وحدت و شخصیت آن را میسازد احساس نکند». به عبارت دیگر، ملت ها به رویدادها و مراسم هایی نیاز دارند که مردم را به هم پیوند دهد.
در سال 1953، در کشوری که شهرهای آن همچنان مملو از ساختمانهای فرو ریخته و شکسته بودند، همانطور که امروز در ایزیوم و خارکف میتوان دید، تاجگذاری کار خود را انجام داد، درست مانند روز VE و روز VJ در دهه قبل. ادوارد شیلز و مایکل یانگ، جامعه شناسان، تاج گذاری در سال 1953 را به عنوان یک عمل مشترک ملی توصیف کردند که در آن ارزش های اخلاقی کشور از طریق شخص ملکه تأیید شد. اما آن روزها متفاوت بود: آنها میتوانستند بدون ابهام بنویسند که بریتانیا «به طور کلی یک کشور مسیحی است… قطعاً یک کشور مذهبی». امروزه چه تعداد زیادی بر این باورند که پادشاه پس از سلب عظمت خود، و سپس پوشیدن پیراهن کتان ساده و مسح روغن مقدس، در روز شنبه به عنوان چیزی فراتر از یک شخص، به عنوان موجودی که خداوند او را لمس کرده است، دوباره در جهان ظاهر شد. ، به خود سلیمان مرتبط است؟
چنین موضوعی مستلزم تعلیق توده ای از ناباوری است، تبانی در توهم بزرگ نمایشی سلطنت. چنین چیزی شاید 70 سال پیش امکان پذیر بود، حتی زمانی که امپراتوری قدیمی در حال نابودی بود، زمانی که عصر جدید و بهتر الیزابتی در افق به نظر می رسید. اما آیا وقتی معترضان در بیرون جمع میشوند، وقتی مردم در بانکهای غذا صف میکشند، وقتی پرستاران و پزشکان اعتصاب میکنند، وقتی کشور در حال غرق شدن است، واقعاً میتواند توجه مخاطب مدرن را به درام سلطنت جلب کند؟ ما به جادو و آیین نیاز داریم: و شاید جادو هنوز هم در گوشههای بریتانیا وجود داشته باشد – در دایرههای سنگی و جیبهای جنگلهای قدیمی، در کوچههای پیچ در پیچ شهرهای قدیمی، در صخرههای خزانهدار و گردابهای گرداگرد. دریا تاجگذاری بدون شک بر بخشهایی از مردم تأثیر گذاشت. شاید برای بسیاری دیگر، این یک ترفند توخالی تخیل بود، و پاسخ نه به وجد آمد و نه الهام بخش، بلکه صرفاً یک کنجکاوی سرگرمکننده بود که بر دشمن بزرگ سلطنت سایه انداخته بود: بیتفاوتی.